🔹خاطرات همسر امام، به قلم خودش: (45)🔹
🔸رنج دوری و بیخبری🔸
🔹... آقا را که گرفتند تا پنج ماه از ایشان هیچ اطلاعی نداشتیم و از هیچ راهی نمیتوانستیم خبر بگیریم. من بالأخره صبرم تمام شد به آقای اشراقی گفتم تا کی باید بیخبری را تحمل کنیم شاید آقا و مصطفی را کشته باشند ما نباید خبردار شویم، آخر شما و آقای پسندیده کاری بکنید، از من دو نفر بردهاند یکی شوهرم و دومی پسرم. آنها به ساواک ناراحتی مرا گزارش کردند و بعد از چندین روز پیغام دادند که مطمئن باشید این دو نفر زندهاند و برای اطمینان کسی را انتخاب کنید تا برود ایشان را ملاقات کند پس از تلاش بسیار دستگاه موافقت کرد آقا سید فضل الله خوانساری داماد آیت الله خوانساری را بفرستد. ما میل داشتیم آقای پسندیده برادرشان برود ولی موافقت نشد لذا با فرستادن داماد آیت الله [سید احمد] خوانساری با شخص دیگر ی که آن هم از طرف دستگاه انتخاب شده بود موافقت کرد.🔹
🔸نامه امام به همسر🔸
در اوایل فروردین 1344 نامه ذیل از سوی امام خمینی به دست خانم رسید
🔹خدمت مخدره محترمه والده مصطفی ابقاها الله و صبرها سلام میرساند انشاءالله تعالی به سلامت و سعادت بهسربرید. اینجانب بحمدالله تعالی سالم هستم هیچ نگرانی نداشته باشید. خداوند تعالی آنچه مقدر فرموده است صلاح است و واقع خواهد شد عَسی أن تکرَهوا شَیئاً وهو خیرٌ لکم.
مصطفی بحمدالله سلامت است جای هیچگونه نگرانی نیست فقط از اینکه از شما بیاطلاعم قدری نگران هستم. همه را بهخدای تبارک و تعالی میسپارم، تمام بچهها و متعلقین آنها را سلام میرسانم اگر این کاغذ رسید جواب زوتر بنویسید و بفرستید خدمت حجتالاسلام آقای حاج آقا فضلالله خوانساری شاید ایشان بتوانند بهوسیلهای بفرستند. اگر جواب نوشتید تمام بچهها به خط خودشان یکی دو کلمه بنویسند. به متعلقه مصطفی سلام برسانید ایشان هم دو کلمه بنویسند. به حضرتین، آقایان اخوان سلام برسانید. روحاللهالموسویالخمینی ...🔹
—---------
زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) ص 266-268