🔹خاطرات همسر امام، به قلم خودش: (55)🔹 🔸تو خدیجه منی🔸 🔹... در زمانی که روابط ایران و عراق تیره شده (1) و عراق اجازه ورود ایرانیان را به خاک خود نمی‌داد، بارها آقا به من گفتند که تو برو ایران و من اینجا می‌مانم. ولی من راضی نمی‌شدم، راضی نبودم او با وضع سختی که داشت تنها و بی‌مونس بماند. آقا این جمله را بارها به من گفت که تو به [حضرت] خدیجه اقتدا کردی هنگامی که رابطه ایران و عراق تقریباً قطع شد ... بعثی‌ها با کمال شدت اکثر ایرانیانی را که در نجف و کربلا و سایر بلاد عراق سالیان سال زندگی می‌کردند اخراج کردند، وضع بسیار دلخراش بود می‌ریختند منزل مردم و همه‌چیزشان را غارات می‌کردند. امام شدیداً بدین وضع اعتراض کردند. در اعتراض به وضع پیش آمده تلگراف عتاب‌آمیزی به حسن‌البکر رئیس جمهور وقت عراق مخابره کردند. در مجلس سنای آن روز ایران به آقا حمله شد که اگر آقای خمینی هم با سایر علما همصدا می‌شد ما او را راه می‌دادیم ولی او دم برنیاورد. اما حقیقت این‌گونه نبود، تنها عالمی که در نجف اعتراض کرد امام بود. او آنها را بدتر از شاه قلمداد کرد. در بیرونی منزلمان [علیه بعثی‌ها] سخنرانی کرد ولی بقیه آقایان ساکت بودند اما چه توان کرد که دولت ایران در هر مسأله‌ای علیه آقا استفاده می‌کرد. البته اعتراض سناتور انتصابی شاه و سخنان او علیه امام برای آنها گران تمام شد، چرا که به دنبال آن سخنان طلاب در قم و مردم در تهران عکس‌العمل نشان دادند و به‌دنبال همین مسأله بود که آقای فلسفی سخنرانی جالب و یا بهترین سخنرانی خود را علیه هیئت حاکمه ایران ایراد کرد و بعد هم دستگاه عکس‌العمل ناجوانمردانه در مورد ایشان نشان داد و همچنان تا پیروزی انقلاب ممنوع المنبرش کرد ...🔹 زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) ص 235-237 —--------- 1. بعثی‌ها در تابستان سال 1347 ش در عراق کودتا کردند و قدرت را در دست گرفتند.