✳️خاطرات مردی که رضاخان را بر بام نشاند ◀️در آستانه تاج‌گذاری رضا میرپنج 🔹اردشیر ریپورتر متنفذ انگلیسی و کسی که بعد از آشنایی با رضاخان وی را به اربابان خود معرفی می کند. رضاخان را مانند موم آنگونه که می خواهد طراحی می کند و از وی عنصر لاابالی و لامذهب می سازد خاطرات وی ۳۵ سال پس از مرگش به خواست وی توسط پسرش (شاپور)منتشر گردید. 🔸«کسی مانند من او را (رضاخان)آنچنان که هست بشناسد و تا این اندازه با او مأنوس و محشور باشد بدون اینکه نه نزدیکان او، نه کسان من از این قرابت آگاه باشند.» 🔹ملاقات های بعدی من با رضا خان در نقاط مختلف و پس از متجاوز از یک سال بیشتر در قزوین و تهران صورت می گرفت. پس از مدتی که چندان دراز نبود، حس اعتماد و دوستی دو جانبه ای بین ما برقرار شد... و بویژه مایل بود که سرگذشت مردانی را که با همت خود کسب قدرت کرده بودند برایش نقل کنم. اغلب تا دیرگاهان به صحبت من گوش می داد. 🔸آیرونساید همان خصالی را در رضاخان می دید که من دیده بودم و با تدابیر زیاد کلنل، فرمانده و افسران روس لشکر قزاق را ترک گفتند و امور لشکر به دست فرمانده نیرو های انگلیسی در شمال ایران اداره می شد. 🔹به دستور وزارت جنگ در لندن و نایب السلطنه هند همکاری نزدیک ژنرال آیرونساید و من آغاز گردید. من برای نظریات رضا خان درباره نیروی قزاق اعتبار فراوانی قائل بودم و سر انجام او را به آیرونساید معرفی کردم. 🔸علما به طور کلی می خواستند که جیبشان پر شود و تسلطشان بر مردم پایدار بماند و همیشه بر چند بالین سر می نهادند. 📚(یادداشتی از خاطرات خصوصی اردشیر جی ریپورتر به پسرش تاريخ تحولات سياسي و روابط خارجي ايران،ج 3، ص219) 🇮🇷 @IRANeMOASER