🔻جريان مدرسه فيضيه 🔴فروردین خونین/4 🔹بعدازظهر آن روز (دوم فروردين 1342 ـ 25 شوال 1382) مجلس سوگوارى در مدرسه فيضيه برقرار بود و از آنجا كه مدرسه مزبور، در كنار صحن مطهر و در ميدان آستانه قرار دارد ـ كه قهراً محل گذر و رفت و آمد زوار و مسافران مى‌‏باشد‏‏ مجلس مزبور با ازدحام كم‏‌نظيرى تشكيل شده بود. تمام صحن حياط، بالكن‏‌هاى طبقه دوم و شبستان‌‏هاى مدرسه از جمعيت انباشته بود. 🔸در ميان شركت‏‌كنندگان همه‌‏گونه افراد: پير، جوان، شهرى، روستايى، روحانى، فرهنگى، دانشگاهى، نظامى، بازارى، كارگر، پيشه‌‏ور، كشاورز و ... به چشم مى‏‌خورد؛ ليكن اكثريت شركت‌‏كنندگان را دهاتى‌‏ها و روستانشينانى تشكيل مى‌‏دادند كه از امور سياسى و جريانات روز يا به‌كلى بى‌‏اطلاع بودند و يا آن‌كه خيلى سردر نمى‏‌آوردند. 🔹قيافه‌‏هاى مرموز، غيرعادى، اهريمنى كه از آن‌ها شرارت و هرزگى مى‌‏باريد نيز در ميان انبوه جمعيت، جلب‌‏نظر مى‌‏كرد و بنا به گفته يك زائر، بوى زننده الكل كه در فضاى مدرسه پيچيده بود، شامه‌‏ها را مى‌‏آزرد و انسان را به ياد میكده‏‌هاى قديم تهران مى‌‏انداخت! 🔸كاميون‏‌هاى نظامى مملو از سربازان مسلح كه از روز پيش به قم آورده شده بود، با بوق‏‌زدن‌‏ها و گازدادن‌‏هاى ممتد و پياپى و ايجاد صداهايى گوش‌خراش و سرسام‌‏آور وارد شهر شد و در ميدان آستانه، مقابل مدرسه فيضيه ايستاد. عنوان «لشكر گارد ـ گردان مخابرات» كه روى كاميون‌‏ها نوشته شده بود، جلب‌‏نظر مى‏‌كرد. اطراف مدرسه و ميدان آستانه از مأموران انتظامى و به اصطلاح امنيتى موج مى‌‏زد و مدرسه كاملاً در محاصره قرار داشت. حركت‏‌هاى مرموزانه كه در داخل مجلس صورت مى‏‌پذيرفت، وجود افرادى با چهره‏‌هاى ناآشنا، خشونت‏‌بار، رعب‏‌انگيز كه بوى شراب از دهان‌شان بيرون مى‌‏زد، رفت ‏و آمدهاى غيرعادى، نقل و انتقالات نظامى در بيرون مدرسه، آمادگى مأموران انتظامى و ... همه حكايت از يک نوع توطئه خطرناكى مى‌‏كرد كه در شرف وقوع بود. 🔹در اين هنگام آقاى انصارى ـ‏‏گوينده معروف قم‏‏ بر عرصه منبر قرار گرفت و راجع‏ به زندگى حضرت امام صادق(ع) و كوشش‌‏هاى دائم و دامنه‌‏دار آن حضرت در آگاه‏ ساختن مردم به حقايق قرآن و مكتب تشيع و كارشكنى‌‏هاى شديد مخالفان و معاندان در مقابل آن حضرت داد سخن داد، آن گاه از حوزه علميه قم به عنوان «دانشگاه امام صادق» و «سربازخانه امام زمان» سخن به ميان آورد و رشته سخن را به نقش حوزه‌‏ها در حفظ و حراست احكام اسلام و استقلال ايران كشانيد كه يک‌باره صداى پرمهيب صلوات در فضاى مدرسه پيچيد و سخن او را قطع كرد! او بى‏‌اعتنا به اين صلوات بى‏‌مورد، خواست به سخنان خود ادامه دهد كه بار ديگر صداى رعدآساى صلوات او را از سخن گفتن بازداشت! او گويا متوجه نقشه‏‌اى كه در كار بود نشده بود و به گمان اين‌كه مردم روى عدم تشخيص و توجه و به‌‏طور اتفاقى صدا به صلوات بلند كرده‌‏اند! از شنوندگان درخواست كرد كه بي‌جا صلوات نفرستند، هرگاه صلوات فرستادن لازم باشد، خود او دستور خواهد داد و ... به محض آن‌كه لب به سخن گشود، بار ديگر صداى صلوات طنين افكند! 🔸يک جوان پرشور روحانى به اسم «سيدرضا موسوى اردستانى» كه نزديک منبر نشسته بود، مردى را ديد كه در كنارش نشسته، مرتب صدا به صلوات بلند مى‌‏كند، به گمان آن‌كه تمام اين بساط زير سر همين يک نفر است به او حمله كرد و مشت محكمى به دهان او كوبيد كه يک‌باره صدها مشت از چپ و راست بر سر و صورت آن سيد روحانى فرود آمد كه به‌كلى او را گيج و از خود بی‌خود ساخت! عمامه از سرش افتاد و همانند توپ با مشت‏‌هاى سنگين نابكارانى كه اطراف منبر را تا شعاع وسيعى اشغال كرده بودند به هر سو پرت شد و با زحمت، خود را از آن صحنه بيرون كشيد!(نهضت امام خمینی ج1 ص368-367) ◀️ادامه دارد.... 🇮🇷 @IRANeMOASER