روایت کمتر دیده شده از مقام معظم رهبری در خصوص کارشکنی لیبرالها علیه تسخیر لانه جاسوسی/2
🔹 به یقین این مدت 14 سالی که از ۱۳ آبان سال 43 تا ۱۲ بهمن سال ۵۷ (یعنی روز ورود امام به ایران ) طول کشید در تمام مدت این 14 سال، هم ملت ما پختگیها و قوامیافتگیهای لازم را برای حرکت عظیم انقلاب ۲۲ بهمن به دست آوردند و هم امام این فرصت را پیدا کند تا برای رهبری چنین حرکت عظیمی، برنامهریزی و آیندهنگری لازم را بکنند و این تبعید هم مثل همه تدابیر شیاطین و دشمنان خدا که به قصد ضربه زدن به اسلام و مسلمین طرحریزی شده بود، در نهایت به سود اسلام و مسلمین و در جهت سیر طبیعی انقلاب اسلامی تمام شد و در آن هنگام که امام به ترکیه تبعید شدند، من در مشهد بودم و در همان روز، یعنی آن روزی که سحرگاهش امام را ربوده بودند، ما در مشهد یک اجتماع بزرگی از همه علما داشتیم که در آن جا جمع شده بودند و در باره این حادثه تبادل نظر میشد برای اینکه چه تدبیری بیندیشند و بالاخره آن مجلس با این تصمیم پایان پذیرفت، که اولا، همه نمازهای جماعت برای مدت یکی دو روز تعطیل باشد و فردای آن روز صبح زود همه علما در مسجد گوهرشاد به هیأت اجتماع متحصن شوند و خواستههایی داشته باشند از جمله بازگشت حضرت آیتالله العظمی امام خمینی و ما با این تصمیم متفرق شدیم. اما فردا صبح زود وقتی من میخواستم طبق آن وعده به طرف مسجد گوهرشاد بروم، یک میهمانی داشتیم که در منزل پدرم بود و من هم آن وقتها منزل پدرم بودم. سحرگاه، آن مهمان برای این که حرم مشرف شود از منزل بیرون رفته بود و در بازگشت وقتی دید من دارم می روم بیرون گفت شما نروید راهها بسته است.
🔸از قرار معلوم در همان اذان صبح راهها را بسته بودند و نیروهای پلیس خودشان را برای مقابله آماده کرده بودند، لذا هیچکس را راه نمیدادند و طبعا ورود به مسجد هم امکان نداشت، ولی در عین حال من از منزل خارج شدم و گفتم بروم ببینم چه خبر است. وقتی آمدم، دیدم از فاصلههای بسیار دور تا مسجد گوهرشاد مردم ایستاده بودند و مأمورین نمیگذاشتند هیچکس به مسجد گوهرشاد نزدیک شود. لذا قضیه منتفی شد تا بعد از چند روز که یک اجتماع بزرگی از علمای مشهد به دعوت آیتالله میلانی در منزل آن مرحوم تشکیل شد و همه ما آنجا جمع شدیم برای یک امری که معلوم نبود آن چه امری است و ما احتمال می دادیم در آن مجلس آقای میلانی بخواهند بگویند مبارزه امکانپذیر نیست و نمیشود کاری کرد، چون در مقابل این حادثه ما راه چارهای نداریم و به هر حال ما فکر میکردیم ایشان چنین چیزی را عنوان خواهد کرد و لذا قبلا به مرحوم آقا شیخ مجتبی قزوینی که از علمای بزرگ و مبارز و بسیار محبوب بین خواص بود مراجعه کردیم که قرار بر این شد اگر چنانچه آقای میلانی در آن مجلس به یک چنین اظهاراتی دست زدند، ایشان مخالفت خودش را با این حرف اظهار کنند و ما هم از اطراف به ایشان کمک کنیم، یعنی من و چند نفر دیگر از برادرانمان که از جوانها و در میان اهل علم معروف به شور و حماسه مبارزه بودیم ایشان را یاری دهیم، اما وقتی رفتیم به منزل آقای میلانی، بر خلاف تصورمان دیدیم نه تنها ایشان صحبت از این که نمیشود مبارزه کرد نکردند، بلکه یک نامهای هم برای امام خمینی نوشته بودند به ترکیه که بسیار متن قوى و محکمی داشت و این نامه را میخواستند برای این جمع بخوانند و بگویند من این نامه را میخواهم برای آقای خمینی بفرستم؛ یعنی مطلب درست بر عکس آن تصور ما شد. لذا با اینکه ما هنگام ورود به آن مجلس نگران بودیم و فکر می کردیم آیا چه خواهد شد، اما از مجلس که خارج میشدیم خوشحال بودیم، زیرا جلسه خیلی خوبی بود و آن نامه را که خاطرم نیست خود ایشان یا کس دیگری از طرف ایشان خواند، بسیار نامه خوبی بود که در فقراتی از آن نامه اشاره به بعضی از روایات از جمله روایت: «السكوت اخ الرضا و من لم يكن معنا كان علينا» را برای اولینبار در آن جا از ایشان شنیدیم. در آن نامه خطاب به امام خمینی بود که من همان جملهای را که جد ما سيد الشهدا (ص) به جناب ابیذر فرمودند:
🔹«يا عم ان القوم منعوك دنياهم و منعتهم دينك» یعنی این کسانی که تو را تبعید کردند دنیایشان را از تو دریغ داشتند، اما تو دینت را از آنها دریغ داشتی، و دنباله آن جملات دیگری هست که الان درست به یاد ندارم ولی به هر حال بسیار نامه خوبی بود و یک حالت جديد و حرکت جدیدی بین مبارزان مشهد به وجود آورد و در همهجا یک روح تازهای در کالبد مبارزین دمید، که در تداوم آن، حرکات زیرزمینی و مخفیان، هم شروع شد.
#تسخیر_لانه_جاسوسی
#مرگ_بر_آمریکا
🇮🇷
@IRANeMOASER