🐥🐣 قصه جوجه‌ها و بچه‌ها 🐣🐥 بچّه‌ که بودم، مادرم برایم جوجه می‌خرید؛ از همین جوجه‌های رنگی🐥؛ دانه‌ای پنج تومان. اوّلش فکر نمی‌کردم بزرگ کردنشان، کار چندان سختی باشد؛ امّا بعد فهمیدم پرورش جوجه‌ها، فوت و فنّ خودش را دارد.🤔 چند جوجه از بین رفتند تا توانستم جوجه‌داری را یاد بگیرم. پیرزن‌ها👵 و پیرمردهای👴 محلّه‌مان، از دستم عاصی بودند، از بس که به سراغشان می‌رفتم و از تجربه‌هایشان می‌پرسیدم. یک بار که دوستم گفت کتابی📕 در بارۀ جوجه‌ها در یک کتاب‌فروشی دیده، سر از پا نشناختم😃. به سراغ کتاب‌فروش رفتم. کتاب، گران بود؛ امّا قیمتش برایم مهم نبود. من، دغدغۀ بزرگ کردن جوجه‌هایم را داشتم...🙂 حالا که بزرگ شده‌ام، بچّه‌‌هایی دارم که باید هم جسم و هم روحشان را پرورش دهم؛ ❓امّا یک سؤال: دغدغۀ من برای پیدا کردن راه تربیت فرزندانم، آیا به اندازۀ نگرانی‌ام برای پرورش جوجه‌هایم هست؟ 📚، کتاب اول، ص۱۱ ✍ 😊دوستاتون رو هم به ایران جوان بمان دعوت کنید. ╭━━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━━╯