🔅 ✍ بابت کار نیکی که انجام می‌دهی منت مگذار 🔹چندین دهۀ قبل در عروسی‌ها مانند امروز ارکستر و خواننده نبود. در آذربایجان برخی مطربان بودند که سازی بر گردن می‌آویختند و می‌زدند و خودشان هم می‌خواندند که به آن‌ها در زبان محلی عاشیق می‌گفتند. 🔸یکی از این عاشیق‌ها، فردی به نام عاشیق‌قادر بود که کنار او جوانی به نام محمد هم تنبک می‌نواخت. مجلس که تمام می‌شد عاشیق‌قادر با محمد از مجلس خارج می‌شدند‌. 🔹روزی عاشیق‌قادر به محمد گفت: چند درصد از مبالغ برداشتی را به تو بدهم؟! 🔸محمد جوان جمله‌ای گفت و برای همیشه در دل عاشیق‌قادر رفت. 🔹او گفت: استاد من که باشم و چه کرده باشم که سهمی از دسترنج تو بر خود معین کنم؟! همه‌کاره مجلس تویی و همه برای ساز و صدای توست که تو را دعوت می‌کنند. 🔸مرا تنبکی بر دست است که اگر نزنم هم چیزی از مجلس تو کم نمی‌کند. اگر من هم تنبک نزنم کسی هست که اگر نیاز شد، سطلی به دست گیرد و با چنگ به آن زند و صدایی درآورد. 🔹حق‌تعالی می‌فرماید: «وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ» بر کار خیری که می‌کنی هرگز منت بر من و خلایق من مگذار و آن را زیاد نبین. 🔸به عبارت بهتر ای انسان! اگر کار خیری به تو عنایت شد، بدان از جانب من بود برای بخشش گناهانت و تقربت به من. بدان مرا کار ناقصی در خلقتم نبود که تو را نیازمند تکمیل آن خلق کرده و آن کار را به تو سپرده باشم. 🔹همانا داستان محمد، داستانِ تواضع و خشوع در برابر خداوند است که مرتبه‌ای عظیم بر بنده نزد خالق می‌بخشد. 🆔 @iranrhdm