🔹قدیمیها تشنه اخبار جدید بودند
▫️بعد از اینکه محل اسکان همه ما در اتاقهای زندان مشخص شد شروع کردیم به صحبت از وضیعت کشور و عملیاتها چون نیروی تازه وارد بودیم بچههای قدیمی از ما میپرسیدند: از جبهه چه خبر؟ آنها هم یک ماه بود اسیر شده بودند و از اخبار جبههها بی اطلاع بودند شروع کردند اطلاعات اولیه را پرسیدن و ما هم به اندازه اطلاعاتی که داشتیم جواب دادیم.
🔹دستشویی در زندان الرشید
▫️تعداد چهار دستشویی در انتهای راهرو وجود داشت ولی فقط در طول روز باز بود و فقط روزی یک ساعت آب داشت یعنی همان صبح که در را باز میکردند تا یک ساعتی آب میآمد و دیگر از آب خبری نبود و مجبور بودیم تا غروب بدون آب و طهارت استفاده کنیم ولی شب که در دستشویی و اتاقها بسته بود مکافات شروع می شد، چون داخل اتاقها هیچ وسیله ای وجود نداشت و تا صبح در اتاقها باز نمی شد.
🔹غذا در زندان الرشید
▫️تنها ظرف غذا در هر اتاق دو تا ماهیتابه کوچک بود و هیچ گونه وسیله دیگری از جمله قاشق و بشقاب نداشتیم که در حالت عادی اگر این دو ماهیتابه پر از غذا می شد برای ده نفر کافی نبود ولی بیش از چهل پنجاه نفر این غذا استفاده می کردند. چهل تا پنجاه آدم و دو ماهیتابه کوچک! غذای ظهر معمولا برنج و خورشت آن مقداری آب کلم، آب گوجه، بادمجان و یا لوبیایی بود.
🔹چطوری بخورند
▫️برای تقسیم عادلانه این مقدار غذای کم، یکی از بچهها که دستش تمیزتر بود کار تقسیم را با وسواس خاصی انجام می داد که به همه به یک اندازه غذا برسد به این ترتیب که برنجها را با دست صاف می کرد و یک چهارم از غذای داخل ظرف سهمیه ده نفر می شد، سهمیه هر نفر رو مشت مشت جدا میکرد و دو نان هم میدادند از این نان های ساندویچی کوچک. در بیست و چهار ساعت، بچه ها باید برنج را داخل نان ساندوچی می ریختند و میخوردند و به همین ترتیب تا نفر آخر می رسید.
🔹فقط دو تا ظرف برای همه چیز
▫️صبحانه فقط چایی بود که داخل همین دو ظرف ماهیتابه می ریختند،
حالا چای را بدون لیوان یا استکان چطور بخوریم؟ چای را قلپی میخوردیم، هر نفر یه قُلپ می خورد و میداد نفر بغل دستی تا او هم یک قلپ بخورد تا نفر آخر به همین ترتیب ادامه داشت بعضی اوقات به تعدادی چایی نمی رسید بعضی وقتها هم اضافه می آمد، حالا اگه اضافه میامد قُلپ اضافی داشتیم. نوبتی بود این ردیف قلپ اضافه خوردند روز بعد ادامه قلپ اضافه میخوردند به همین ترتیب این میشد چایی خوردنمان.
🔹شام
▫️بیشتر شب ها چیزی به اسم آبگوشت می دادند که فقط آب و مقداری گوشت بود، برای تقسیم هم ابتدا گوشت را که معمولا به هر نفر به اندازه یک حبه قند می رسید تقسیم می کردند و آب را مثل صبحانه قلپی می خوردیم، هفتهای یکی دو شب هم لوبیا می دادند.
🔹روز و شب زندان الرشید
▫️در طول روز درهای اتاق ها باز بود فقط یک بار برای آمارگیری میرفتیم حیاط و آمارگیری میکردند باز دو مرتبه برمیگشتیم داخل اتاق تا غروب، شب آمار میگرفتند بعد میفرستادند داخل اتاقها هرچه آدم داخل راهرو بود به زور داخل اتاقها می فرستادند و در اتاقها و دستشویی را هم قفل میکردند.
ادامه دارد.....
«روابط عمومی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران و مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی»
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
┏━━ °•🖌•°━━┓
🌷
@isaar_razavi
🌷
@bonyad_shahid_khorasan_razavi
┗━━ °•🖌•°━━┛