♦️رعایت بهداشت با امکاناتی نزدیک به صفر ▪️شپش زیاد بود و نیاز به نظافت بیشتری داشتیم و عراقی ها هم به بهانه عدم بهداشت ما را اذیت می کردند در طول روز پتوها را در آفتاب پهن می کردیم و تا غروب مقداری آفتاب بخورد تا ضدعفونی شود، یواش یواش وضعیت بهداشتی بهتر شد. ♦️امتحان شدن ما با مسأله بهداشت ▫️تیغ آوردند و گفتند برای بهداشت صورت که هفته ای دوبار با تیغ تراشیده و هر دو هفته یک بار هم سر با این روش اصلاح شود و این اجبار بود. نصف‌ یک تیغ برای ۱۵ نفر! بچه ها گریه می کردند ▪️نصف‌ تیغ برای ۱۵ نفر، حالا شما حساب کنید ۱۵ نفر آدم بخواهند از یک نصف تیغ استفاده کنند آیا اصلا شدنی است؟ اصلا تصورش هم سخت است، نصف تیغ را یک نفر استفاده کند، نه بهداشتی و نه تیز است که در واقع شکنجه بود. ▫️بچه ها وقتی سرشان را با این تیغ می زدند گریه می کردند در واقع دیگر تیغی نبود بلکه یک تیکه حلب بود. ♦️تیغ کم کم کند می شد ▪️شروع می کردیم با این نصف تیغ به اصلاح سر و صورت، نفر اول دوم تقریبا خوب بود ولی برای نفرات بعدی دیگر تیغ کند می شد و باید با زور روی سر و صورت می کشیدیم، به جایی می رسید که بچه ها تیغ ها را به زمین سیمانی می کشیدند شاید مقداری تیزتر شود. 🔹 چشمتان روز بد نبیند ▪️تیغها را با شمارش تحویل می دادند و در پایان کار باید به همان تعداد تحویل می دادیم و اگر موقع جمع کردن آن، نصف تیغ گم می شد کل آسایشگاه می رفت زیر شکنجه و کل آسایشگاه باید تا آخر جواب می دادند به همین خاطر بچه ها حواسشان جمع بود که تیغ ها را مراقبت کنند که گم نشود حتی اگر هم می شکست تکه هایش را باید تحویل می دادیم. ♦️کم کم وضعیت بهداشتی بهتر شد ▫️بعد از چند مدت صابون دادند و لباسها بهتر شسته می شد. ▪️فشار آب بیشتر و وضعیت سرویس بهداشتی و حمام مطلوب تر شد، هر ده روز و بعدها هفته یک بار نوبت حمام با همان آب و هوای سرد زمستان می رسید. ♦️وسایل حمام کردن نداشتیم ▫️زمان حمام کردن خیلی کم بود در فرصت پنج دقیقه ای که می رفتیم فقط فرصت داشتیم صابونی به بدن و سر بزنیم نه لیفی و نه شامپویی با همان مقدار کم آب خودمان را می شستیم برای اینکه نوبت به همه برسد باید سریع خودمان را می شستیم و بیرون می آمدیم ▪️چون زمان نداشتیم، آسایشگاه ۶۰،۷۰ نفری روز اول که بعدها به ۱۲۰ نفر رسید. باید از حمام در این فرصت کم استفاده می کردیم. ♦️مسئولیت مشکل تقسیم زمان حمام رفتن ▫️باید یک مسئول به طور منظم زمان حمام رفتن هر آسایشگاه را مشخص می کرد به همین منظور یکی از بچه ها مسئول شده بود که زمان بندی کند که کدام آسایشگاه چه وقتی حمام روند و نفرات را مشخص می کرد. ▪️به آنان می گفت: مسئول مرافق و حمامات یعنی مسئول سرویس های بهداشتی و حمام ها به محض این که زمان هر نفر تمام می شد پشت در داد می زد که زمان تمام شده بیایید بیرون و نوبت آسایشگاه بعدی بود چه به همه رسیده بود یا نرسیده بود بالاخره باید ان آسایشگاه بعدی هم از حمام استفاده می کرد. 🔻ادامه دارد.... «روابط عمومی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران و مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی» 📎 🏴@isaar_razavi 🏴@bonyad_shahid_khorasan_razavi