💠بررسی رابطۀ تفسیر سیاسی قرآن و فقه سیاسی در گفتوگو با نجف لکزایی؛(قسمت سوم)
💠* چه رابطهای بین تفسیر سیاسی قرآن با فقه سیاسی در این دورهها شکل گرفت؟
▶️برخی از برداشتهای سیاسی به ساحت فقه سیاسی نیز وارد شده است. آن دسته از کسانی که فقیه بودند و به تفسیر سیاسی قرآن پرداخته و توجه کردهاند، در واقع از قرآن هم بهعنوان یکی از منابع فقه و فقه سیاسی استفاده کردهاند؛ چراکه فقها منابعشان را عمدتاً طبق یک مبنای مشهوری که دارند کتاب، سنت، عقل و اجماع ذکر میکنند. منظور از کتاب یعنی قرآن کریم، منظور از سنت یعنی آنچه از پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) رسیده، اجماع هم یعنی آنچه علما بر آن اجماع نظر دارند و عقل هم به معنی آنچه جزو مستقلات عقلیه است، از باب اینکه «کلما حکم به العقل حکم به الشرع». بنابراین ما میتوانیم در مبنای فقیهی مانند امام خمینی (ره) این را نشان دهیم که برداشتهای ایشان از مقاصد سیاسی قرآن یا توجه ایشان به آیات سیاسی قرآن در فقه سیاسی و رفتار سیاسیشان مداخله داشته است.
باید توجه نماییم که وقتی در نوع نگاه ما به قرآن تغییر روی میدهد، قاعدتاً گسترۀ تأثیرگذاری این منبع استنباط در حوزۀ فقه نیز تغییر مییابد. اساساً در این دوران همان جنس پرسشهایی که به قرآن عرضه میشود کمکم از فقیه پرسش میشود و اتفاقاً در همین دوران شاهد مطرح شدن مسائل مهم سیاسی در فقه هستیم. البته باید بگوییم ریشۀ چنین مباحثی بیشتر در دوران مشروطه شکل گرفت. ما در رسائل مشروطه فراوان استنادات قرآنی در موضوعات مبتلابه سیاسی جامعه مشاهده میکنیم؛ به موازات همین مباحث فقهای مشروطهخواه یا مخالف مشروطه نیز در حال جدالهای فقهی بر سر مسائل سیاسی هستند.
💠*در بین فقهای معاصر کدامیک نگاه حداکثری به قرآن برای استخراج احکام سیاسی داشتهاند؟
🔵در خصوص نظرات امام، برای مثال ایشان در کتاب البیع جلد دوم در بحث ولایت فقیه برای خود اثبات بحث ضرورت حکومت اسلامی دلیلی که میآورند دلیل قرآنی است. ایشان میفرمایند قرآن کریم آیا در عصر غیبت امام عصر (عج) هم معتبر است یا اینکه نسخ شده و دیگر در عصر غیبت امام معصوم ما کاری با قرآن نباید داشته باشیم؟ بعد میفرماید که هیچ عالمی تا به حال نگفته که قرآن کریم برای عصر غیبت نیست و همه میگویند برای آن عصر نیز هست. بعد میفرمایند که اگر قرآن کریم نسخ نشده و برای الآن هم هست و ما میخواهیم به آن عمل کنیم، حال چگونه باید عمل کنیم؟ در آیات قرآن کریم بهعنوان یک قانون آیات بسیار زیادی وجود دارد که مخاطب آن عموم مردم جامعه هستند؛ مثلاً در مورد آیۀ «السارق والسارقه فاقطعوا ایدیهما»، چه کسی باید عمل کند؟ آیا هر فردی میتواند در جامعه هرکسی را بهعنوان سارق دید دستش را قطع کند؟ یا اینکه «فاقطعوا ایدیهما» خطاب به جامعه است؛ یعنی شما حکومت تشکیل دهید و جلوی سارقان را هم بگیرید. یا مثلاً خداوند در آیهای میفرماید: «و لنیجعل الله الکافرین علی المؤمنین سبیلا». سؤال این است مانع سلطۀ کفار بر مسلمین شدن آیا بدون تشکیل حکومت ممکن است؟ امام راحل میفرمایند این آیات سیاسی، حقوقی، اقتصادی و اجتماعی قرآن را اگر میخواهیم انجام دهیم، بدون حکومت قابل انجام نیست. در واقع استدلال ایشان بسیار صاف، ساده و روشن است که قرآن در عصر غیبت هم باید اجرا شود. بنابراین اگر میخواهیم آیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قرآن را اجرا کنیم بدون تشکیل حکومت نمیتوان این کار را انجام داد؛ پس برای اجرای این آیات تشکیل حکومت الزامی است.
بنابراین در بحث سیاسی امام راحل هم در بحث فقه انقلاب هم بحث تشکیل حکومت و هم در بحث پس از استقرار حکومت قران تأثیرگذار است و طبق آنچه از فرمایش امام (ره) داشتیم مداخله داشته است؛ ضمن اینکه بسیاری از آیات قرآن که در همان ایام انقلاب مورد توجه قرار میگرفت و تقریباً به فرهنگ عمومی هم تبدیل شد، نشاندهندۀ آن بود که اینها اثرگذاری بسیاری داشته است؛ برای مثال، قاعدۀ نفی سبیل که برای مبارزه با آمریکا و استعمار مورد استفاده قرار میگرفت و دیگر آیات که ثبت و ضبط شده است. کلیت مورد قبول است، اما اینکه بخواهیم دقیقتر بگوییم احتیاج به مصاحبههای دقیقتر داریم که چگونه در مباحث فقه سیاسی این دوره در آثار فقهی فقها، مذاکرات قانون اساسی و مشروح مذاکرات چگونه تأثیراتی داشته است. در حال حاضر در خود قانون اساسی حدود 16 آیه ذکر شده است؛ مثلاً در بحث شورا به آیات «و امرهم شوری بینهم و شاورهم فی الامر» و یا در بحث نیروهای مسلح و تأسیس سپاه پاسداران و تقویت قدرت نظامی به آیۀ «و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه» توجه میشود. جای بحث دارد که تأثیرات آیات قرآن را در مباحث حقوق اساسی و فقه سیاسی و حقوق عمومی ردیابی کنیم.