حجتالاسلام یزدانیمقدم بیان کرد:
مباحث سیاسی در المیزان؛ بیانگر فلسفه سیاسی علامه
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به اینکه مباحث سیاسی در تفسیر المیزان، بیانگر فلسفه سیاسی علامه طباطبایی است، تأکید کرد: امروز، راهی جز دولت اسلامی مد نظر علامه طباطبایی، برای اداره مطلوب جامعه نداریم و نباید کاستیها را به حساب اندیشههای بزرگانی چون علامه گذاشت.
به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین احمدرضا یزدانیمقدم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، امروز، ۲۲ آبان در نشست علمی «دولت اسلامی از منظر فلسفه سیاسی علامه طباطبایی» که در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد ضمن تسلیت ارتحال حجتالاسلام فیرحی با بیان اینکه ایشان فردی بسیار علاقهمند به علامه طباطبایی و افکار ایشان بود، گفت: ایشان همواره میگفت همه تلاشهایی که ما میکنیم برای خدمت به حوزه است؛ وی به اندیشه اسلامی و جلسات ذکر و اعتقادات دینی علاقه واقعی، و قلبی رئوف و پرمحبت نسبت به اهل بیت(ع) داشت.
وی با طرح این پرسش که علامه طباطبایی اندیشه و فلسفه سیاسی دارد یا ندارد؟ افزود: اگر تعریف اشتروس را که متأثر از تعریف فارابی از فسلفه سیاسی است، بپذیریم، قطعا علامه هم فلسفه سیاسی دارد؛ از دید اشتروس سیاست دانشی است که موضوع آن سیاست، و روش آن فلسفی است؛ با این تعریف علامه، فلسفه سیاسی دارند. ایشان رساله مستقل در فلسفه سیاسی دارد و در المیزان و ... هم مباحث زیادی در این زمینه دارند.
یزدانیمقدم با بیان اینکه علامه به صورت آگاهانه به جای فلسفه سیاسی از فلسفه اجتماعی استفاده کرده که میتواند ریشه در بحث مدنیت و فلسفه مدنی داشته باشد، اظهار کرد: بنابراین علامه، واقعاً فلسفه سیاسی و صدها صفحه به عربی و فارسی در این زمینه مطلب دارد.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه گاهی از ما پرسیده میشود، که ایشان به عنوان مفسر مباحث سیاسی را مطرح کرده و نمیتوان علامه مفسر را فیلسوف تلقی کرد، افزود: کسانی که این پرسش را دارند، ظاهرا با المیزان و روش تفسیری وی آشنا نیستند؛ روش تفسیری علامه این است که علاوه بر فهم زمانی از واژه معانی کلی را هم مد نظر دارد. علامه در المیزان بر پایه یک سری مبانی فلسفی وارد شده؛ تفسیر وی هم عقلی و مباحث تفسیری را از غیر تفسیری جدا کرده است، بنابر این مباحث سیاسی در تفسیر بیانگر فلسفه سیاسی علامه است.
دولت اجتماعی دینی؛ تئوری علامه درباره حکومت
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اضافه کرد: علامه در مورد مفهومی به نام ملک و حکومت صحبت کرده و این دو را مترادف هم و سلطه و اقتدار تعریف کرده است؛ (حکومة اجتماعیة دینیه) البته مراد ایشان حکومت به معنای امروز نیست، بلکه وی کار به سامان و فرایند سیاسی دارد که تعریف دولت است. در واقع دولة اجتماعیة دینیه را مطرح فرموده است. ایشان معتقد است که خدا به انسان علم و قوه نظری داده تا حقایق عالم را بفهمد؛ این انسان، قرار است به کمال برسد و این در گرو وجود دولت و جامعه اسلامی است.
یزدانیمقدم تصریح کرد: علامه به ماجرایی که در تورات یعنی درخواست بنی اسرائیل برای داشتن پادشاه را بیان و بحث استخدام یکطرفه را در نظام شاهی زیر سؤال میبرد؛ او معتقد است در حکومت دیکتاتوری، رابطه استثماری میان حاکم و مردم وجود دارد و در نهایت هم به شرک و شاهپرستی، فرعون، پادشاهپرستی و ... ختم خواهد شد؛ علامه، معتقد است انبیاء آمدند تا توحید برقرار و شرک نفی شود؛ بنابر تصریحات علامه، ایشان طرفدار استخدام طرفینی است؛ ایشان میفرماید درست است پیامبر حاکم ما از طرف خداست، ولی اقتدار به دست آمده ناشی از جمع شدن رهبر و مردم از آن همه تکوینا و تشریعا است و این حکومت، اجتماعی است.
یزدانیمقدم تصریح کرد: طبق نظر علامه اگر حکومت حاصل زندگی اجتماعی است پس ملک و حکومت هم اجتماعی میشود، بنابراین درآمدهای کشور هم باید در اختیار همه اقشار قرار گیرد؛ براساس نظر علامه، دین برای برقراری عدالت اجتماعی و برابری متناسب خلق شده و چنین دینی نمیتواند انسان را در مشتهیات(آرزوها) نفسانی آزاد بگذارد. حکومت اسلامی از منظر علامه، دولت اجتماعی دینی است و دین حقیقت اجتماعی است و مردم را از این منظر مورد مخاطبه قرار داده است.
استاد و پژوهشگر حوزه و دانشگاه با بیان اینکه هابز و لاک، نظریه دولت ندارند، بلکه در مورد جامعه مشترکالمنافع سخن میگویند که در تفاهم امروزی ما معادل دولت نیست و اگر چنین چیزی را بپذیریم، ملک و اجتماع مد نظر علامه هم همان دولت است، اضافه کرد: هابز معتقد است قرارداد اجتماعی بین حکومت و مردم به نفع حاکم شکل میگیرد ولی علامه معتقد است این قرارداد در فضای اجتماعی ایجاد میشود.
⬅️ ادامه در فرسته بعدی⬇️⬇️⬇️