پاسخ جناب دکتر مختار شیخ‌حسینی مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و دبیر میز مسائل سیاسی ایران و اسلام، به نقد دکتر شجریان 👇👇 جناب دکتر بابایی عزیز با تشکر از انتشار یاداشت فوق و سپاس از اظهار نظر دیگر اساتید بزرگوار،چند نکته درباره ملاحظات دکتر شجریان تقدیم می شود: 1. به نظر می رسد مروری بر تاریخ شکل گیری اسرائیل ما را از برخی کژتابی ها در تحلیل برحذر می دارد. اگر از ایده شکل گیری اسرائیل در پروتکل های یهودیان در قرن 18 و 19 بگذریم در دوره معاصر ایده ایجاد سرزمینی برای یهودیان در چند سرزمین از جمله امریکای لاتین، آفریقای جنوبی و... مطرح بوده است که در نهایت این قرعه بنام این بخش از جهان اسلام افتاد. شروع آن بیانیه بالفور 1917 بریتانیا است که در برابر جلب حمایت یهودیان در جنگ جهانی، متعهد به تاسیس کشوری برای یهودیان در جغرافیای فعلی فلسطین (بخشی از قلمر عثمانی)می شود. یکی از پیامدهای شکست عثمانی در جنگ جهانی اول و الغای خلافت در 1924 اجرایی شدن قرارداد سایکس – پیکو 1916 (که جغرافیای پسا خلافت را در جهان اسلام ترسیم کرد) است که مرزهای جهان اسلام را ذیل نفوذ قدرت های پیروز جنگ تقسیم کردند و بر اساس نظم پیشنهادی جامعه ملل، فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا قرار گرفت و پروژه ای که بالفور قول داده بود عملاً اجرایی و با توسل به زور، آواره کردن یک ملت و هجرت یهودیان سراسر دنیا در سال 1948 به تاسیس دولتی بنام اسرائیل در این جغرافیا منجر شد. دولتی که نه سرزمین، نه ملت و نه حاکمیت داشت اما صرفاً با حمایت قدرت های نظام بین الملل و ضعف جهان اسلام تاسیس شد. ساخت این دولت در قلب فرهنگی و اعتقادی تمدن اسلامی چنان شوکی بود که نخبگان و توده جهان اسلام را به واکنش وا داشت و شاهد ان جنگ های 1948،1956، 1968، 1973اعراب و اسرائیل بود مساله انقدر کانونی بود که ارمان بسیاری از جنبش های اسلامی بازگرداندن فلسطین به نقطه ماقبل 1924 بود که این موضوع دراندیشه رهبران انقلاب اسلامی، اخوان المسلمین، حزب التحریر حتی جنبش های افراطی معاصر هم قابل ردیابی است بنابراین مسئله هویتی و بنیادینی در این چالش نهفته است که نباید آن را تقلیل به اختلاف سیاسی ایران و اسرائیل داد. 2. ظاهراً مراد مولف محترم ازامکان جمع شدن فرهنگی دو تمدن در یک نقطه، تلاقی افق های مشترک و فراهم شدن امکان گفتگو در موضوعاتی همسو بین دو تمدن می باشد. نه امکان تلاقی هم گرایانه دو تمدنی که حتی بر جغرافیا اختلاف دارند و اساساً یکی دیگری را به رسمیت نمی شناسد. 3. امروز که من با شما صحبت می کنم بر اساس مهم ترین نظرسنجی جهان عرب در سال 2020(الموشر العربی) 80 در صد مردم جهان عرب اعتقاد دارند فلسطین فقط مسئله فلسطین نیست بلکه مسئله همه مسلمانان است، فقط6 درصد مردم در جهان عرب رسمیت بخشی اسرائیل به مثابه یک کشور را تایید می کنند. بر اساس این پیمایش در نزد افکار عمومی، تهدید اول جهان اسلام، اسرائیل دانسته شده است لذا بیان اینکه ایا نخبگان ما این موضوع را مسئله می دانند یا خیر؟ بیشتر ناشی از بی اطلاعی از افکار عمومی جهان اسلام است و اینکه جامعه نخبگانی ما مسئله فلسطین را مسئله ای شعاری تلقی می کند بیشتر به ژورنالی مطرح شدن این مساله بر می گردد هر چند تعمیم ذهنیت خودمان بر همه نخبگان هم مشکلی است که از آن رنج می بریم. 4. سوال اصلی این است، آیا با کشوری که در قلب فرهنگی - تمدنی جهان اسلام و در جغرافیایی غصبی تاسیس شده و در همه ناامنی های روزمره جهان اسلام رد پایی دارد، به جز قتال بزرگ می توان مواجهه داشت. اما اینکه آیا الان زمان قتال است یا خیر؟ سوال مهمی نیست و اینکه آیا ایران شروع کننده است یا دیگران، هم چندان مهم نیست. صحبت از اولویت داشتن مشکلات داخلی نسبت به این مسئله نیز بیشتر مغالطه ای برای فرار از صورت مسئله است. 5. ذکر خاطره ای هم شاید بد نباشد. در یک سفر به دانشگاه المنار تونس به گفتگوی چند ساعته با دو دانشجوی دکتری علوم سیاسی می پرداختم، فکر می کنید تنها دلیل جذابیت ایران برای آنها چه بود؟ برای آنها ایران به دو دلیل جذابیت داشت که مهم ترین آنها مسئله فلسطین بود. اعتقاد داشتند وقتی دولت ها در ایران عوض می شود، اما استراتژی ایران در حمایت از فلسطین تغییر نکرده مشخص است مسئله برای ایران تاکتیکی نیست بلکه هویتی و تمدنی است و این را نخبگان و عموم مردم در جهان اسلام درک می کنند هر چند ممکن است به دلیل عادی سازی روابط برخی سران کشورهای عربی در پرتو بزرگنمایی رسانه ها، اندکی کژتابی در تحلیل این مسئله شکل داده باشد. با سپاس مختار شیخ حسینی