🔻
من، روایت هستم!
گاهی من روایت میکنم، و خودم رو، تکهتکههایی از خودم رو، روایت میکنم و ناظر به چیز خاصی نیستش؛ مثل کاری که خانم جعفریان در «نجات از مرگ مصنوعی» کرده یا خانم مهزاد الیاسی توی دو کاری که نشر اطراف چاپ کرده «کسی نمیداند در کدام سرزمین میمیرد» تکههایی از خودش رو به نسبت اون جغرافیایی که در اونجا قرار گرفته روایت کرده؛ هر جایی یه تکهتکههایی از خودش. سفرنامه نیست! اصلاً سفرنامه نیست که بخوای در اون ساختار ببینیش. میگه من توی قم، من توی تهران، من توی مالزی، من توی استرالیا، من توی لندن، من هر جایی یک تجربهای داشتم. اینجا، توی این اتمسفر جغرافیایی، تکههایی از منه. پس باز من دارم خودم رو به صورت تکهتکه روایت میکنم. کاری که محمد طلوعی توی «ویرانههای من» کرده و خودش رو، روزمرگیش رو، حالات آدم رو توی خستگی، توی اضطرارش روایت کرده؛ و اون دوباره میشه چی؟ روایت من نسبت به خودم یا نسبت به اتفاقی که برای من میفته؛ مثل ...
🔺
برشی از کارگاه «روایتنویسی» استاد سیداحمد بطحایی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr