خانه به دوش
بعد ارومیه رفتیم سمنان با 3 تا بچه ها ، 2سال سمنان بودیم . اواخر شهریور حاجی آمد و گفت باید برویم اصفهان . دوباره زندگی مان را جمع کردیم و رفتیم اصفهان . 2 سال هم در اصفهان زندگی کردیم . سال 74 مهدی به دنیا آمد که مصادف شد با امتحانات حاج حسن . چون حاج حسن بعد جنگ شروع کرد به ادامه تحصیل . مهدی 23 روزه بود که حاجی آمد و مهدی را دید خیلی عاشق بچه ها بود شب اول که آمد مهدی را بغل گرفت . مهدی خیلی کوچک بود و مدام گریه می کرد . حاجی گفت : خانوم ! شما بخواب ، من نگهش می دارم ، گفتم کار شما نیست ولی اصرار کرد. بعد دیدم خودش بچه ها را آورد و گفت کار من نیست