📙 | کتاب شهید مومنی || خاطرات اردوهای جهادی جهادگر آسمانی حسین مومنی 👌 به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی 📙 برای غسل دادن پیکر شهید مومنی چند نفر از طرف بچه‌های بسیج رفتند، پدر و مادر شهید نیز آمدند، وقتی چشمشان به بدن حسین افتاد، دیگر نتوانستند خودشان را نگه دارند، بلند بلند گریه می‌کردند، کسی که یک عمر برای حضرت زهرا (س) نوکری کرده بود، مثل خود مادر رفت، پهلو زخمی، صورت و بازو کبود بود. 📙 شهید مومنی برای خودش هیچی نخواست، بعد از شهادتش هم خانواده وسایلش را به نیازمندان دادند، با رفتنش سرزبان‌ها افتاد، حسین مردی بود که جهاد او شهادت کم داشت. 📙 یک روز قبل اردو از حسین پرسیدند: از اردو چه خبر؟ مشکلی نیست؟ همه چیز را هماهنگ کردی؟ حسین گفت: مگر اردوهای قبلی را ما برگزار می‌کردیم که از من می‌پرسی همه را هماهنگ کردی! 💻 مطالعه و دریافت کامل کتاب: jahadgaran.org/?p=49919 🌷 [ @j_imamhasan_yazdd ]