🔹 غريقِ غريق
🔸 با ماشین از روی پل خرمشهر رد می شـدیـم که علی آقا فریاد زد:« نگه دار!» زدم روی ترمز.
اون از همون بالای پل پرید وسط امواج خروشان کارون که با سرعت تمام به کام اروند می ریخت. وسط امواج کسی بالا و پایین می شد. یه سرباز داخل آب رفت و یکی با تلاش و با شـنای نصف و نیمه اون رو به سمت ساحل میکشید. علی آقا به سمت اونا شنا میکرد، اما امواج شکننده تر از اونی بود که سرباز به داد دوستش برسه. یه موج توفنده دست سرباز رو از دست اون یکی جدا کرد و به سمت اروند برد. اون مثل یه تیکه سنگ رها، زیر آب گم شد و حالا فریاد نفر دوم بود که از علی آقا -که نمی شناختش- استمداد می طلبید. این بار بازوی قوی و اراده قوی تر علی آقا بر امواج چیره شـد و سـرباز دوم رو، که پشت سر هم هق میزد، به روی سنگای لب ساحل انداخت.
و من شـاهد بودم که چشم حسرت علی آقا همچنان به جانب امواج بی رحمی بود که دوست این سرباز نجات یافته رو ربوده بود...!
📚 دلیل، ص۱۲۳ | خاطراتی از شهید علی چیت سازیان
📌
#احلی_من_العسل #شهیدانه #شهادت #شهید_چیت_سازیان
🌷
@j_pasdaran | شهادت مرگ تاجرانه ✊🏻