.
بسم الله ✨
اندراحوالات یک دانشجوی در هپروت از دیدارش با رهبری
دیدار امسال دانشجویان با رهبری هم تمام شد، در حیاط حسینیه ولی همچنان دانشجوها مشغول گفتگو بودند، اکثریت چهره ها جوان بود، ماشین های دولتی و نیروهای حفاظتی و مسلح،آتشنشانی و اورژانس و...، همه در مکان مستقر بودند.
برخی از اساتید مانند استاد شهبازی نیز بین بچه ها بودند و پیرامون دیدار صحبت میکردند، دلم نمی آمد آن حال و هوا را ترک کنم، قدم میزدم و فکر میکردم، به سخنان آقا به صحبت های دانشجوها، به آن فضا و آن همه زحمت برای فراهم کردن بستری امن و مناسب که دانشجو بتواند با شخص اول کشور دیدار کند و دغدغه هایش را بیان کند. از چندین خیابان آن طرف تر نیروها برای حفظ امنیت دانشجوها مستقر بودند، بارها و بارها تفتیش انجام شد، همه وسایل باید تحویل داده می شد. نظارت بر غذا و افطار که مبادا آلوده باشد، مراقبت از حریم تک تک دختران، و کلی عکاس و خبرنگار.
هزار زحمت و برنامه ریزی، که شخص اول مملکت چند ساعت سخنان دانشجو را بشنود و در راستای ارتقای کشور توصیه هایی را بیان کند، و پدرانه، دانشجوها را راهنمایی کند. بدور از نصیحت های بیهوده، بدور از تحقیر و توبیخ، بدور از ذره ای نگاه از بالا به پایین، قدم میزدم و باورم نمیشد آنقدر مسیر باز است که حتی من هم می توانم با رهبر ملاقات حضوری داشته باشم و سخن بگویم، منی که با شاخص های جوانی که مد نظر حضرت آقاست هزاران هزار کیلومتر فاصله دارم و به قول معروف کلا در باغ نیستم که چه خبر است...
نه مطالعه ای، نه دغدغه ای، نه عزم و حرکتی، نه تلاش و زحمتی، اما بستر حتی برای من هم فراهم است.
به خودم آمدم دیدم کاملا از بیت دور شده ام، حالا دیگر منم و این شهر، منم و هزار کارِ روی زمین مانده که فقط و فقط به دست من و امثال من محقق میشود، بدست دانشجوی جوان
همان ها که در خیابان میدیدم، برای مبارزه خیالی با یک دیکتاتور خیالی بدون روسری قدم میزنند و دست و در دست پسری که سیگار میکشد از این مبارزه احساس غرور میکنند، دلم میخواست همه اتفاقات چند خیابان آن طرف تر را برای تک تکشان تعریف کنم، دلم میخواستم حقیقت را نشانشان دهم و بگویم: آدرس غلط به تو داده اند عزیزم، باور کن آدرس غلط بهت داده اند.
حال عجیبی داشتم، گیج و منگ از اینهمه افکار متناقض
اما در آن لحظه درباره یک چیز به یقین رسیدم اینکه این نظام باید حفظ شود، این نظام باید حفظ شود...
اگر هیچ کاری هم از دستم بر نمی آید، اگر هیچ قدمی هم نمی خواهم برای ارتقای جامعه و جهان بردارم. باید با تمام وجود این نظام را حفظ کنم، من باید این نظام را به هر قیمتی حفظ کنم، تا این مسیر باز بماند، تا این بستر همیشه مهیا بماند، که اگر روزی یک دانشجوی درست و حسابی خواست حرکتی بزند مسیر برایش هموار باشد. نباید بگذارم این فضا را از ما بگیرند، این نوع دیدار، این حجم از بها دادن به یک دانشجوی معمولی توسط شخص اول مملکت در هیچ جامعه ای وجود ندارد، قبلتر در ایران هم وجود نداشت، حالا که با خون هزاران جوان، این مسیر باز شده، اوج بی خاصیتی یک دانشجو است که دست روی دست بگذارد و برای حفظ این مسیر و این فرصت ها کاری نکند، در مقابل زوزه شیطان و استکبار از کیان این نظام و این رهبر دفاع نکند.
امروز تازه کار آغاز شده، وقت کرختی و بی حوصلگی نیست، ما موظفیم حوصله داشته باشیم برای سر و کله زدن با آنها که از حقیقت بی خبرند. آنها که حواسشان پرت است، حواس خودمان را هم موظفیم بیشتر جمع کنیم.
امروز، روز هر چیز که باشد، روز ناامیدی نیست.
#دیدار_دانشجویی
#دغدغه_مندی
#ولایت_مداری
#بصیرت
#معنویت
#دانشجوی_مطالبه_گر
#ایران_قوی
#رهبر_انقلاب
#تشکل_جامعه_اسلامی_دانشجویان_دانشگاه_آزاد_قم
@jadazadqom