2. امام صادق (ع) و كمك رسانى به مستمندان
معلّى، فرزند خُنَيس، كه خدمتكار امام صادق (ع) بود، نقل مىكند كه در يكى از شبهاى بارانى، امام صادق (ع) به قصد كمك رسانى به بينوايان ظله بنىساعده از منزل خارج گرديد. من نيز از پشت سر آن حضرت حركت كردم. ناگهان چيزى از دست آن حضرت، در تاريكى شب، بر زمين افتاد و او گفت: بِسْمِ اللّهِ، اَللّهُمّ رُدَّهُ عَلَيْنا؛ به نام و ياد خدا، بار خدايا! آنچه از دست من افتاد به من برگردان. در اين هنگام من نزديك رفتم و سلام كردم. فرمود: معلّى تو هستى؟ عرض كردم: بلى يابن رسولالله(ص). فرمود: به زمين دست بكش و آنچه يافتى به من برگردان. من نيز دست بر زمين كشيدم، ديدم نانى است. كه روى زمين افتاده است. آن را جمع كردم و به حضرت دادم. ناگهان انبانى از نان را نزد امام صادق (ع) ديدم كه مقدارى از آن به زمين ريخته بود. گفتم: آقا، اجازه بده اين انبان را من حمل كنم. فرمود: نه، خودم به حمل آن سزاوارترم؛ اما به تو رخصت مىدهم كه به همراه من بيايى.
پس با آن حضرت حركت كردم و به ظله (سايبان) بنىساعده رسيديم كه مردم به هنگام روز از شدت گرما به اين سايبان پناه مىآوردند و شبها بينوايان و درماندگان در آن جا مىخوابيدند. گروهى از بينوايان و مستمندان در آن جا خوابيده بودند. امام صادق (ع) قرصهاى نان را از انبان بيرون آورد و در كنار هر يك از آنان يك يا دو قرص نان گذاشت و كسى از آنان بىنصيب نماند.
در راه بازگشت، از امام (ع) پرسيدم: فداى تو گردم، شما كه به اين گروه خدمت مىكنيد، آيا اينان حق را مىشناسند (يعنى شيعه هستند)؟ امام (ع) پاسخ داد: لَوْ عَرَفُوا لَواسَيْناهُمْ بِالدُّقَة؛ آنان اگر حق را مىشناختند (و از مكتب اهل بيت(ع) پيروى مىكردند) با آنان مواسات مىكرديم و هر چه داشتيم از آنان دريغ نمىكرديم و آنان را شريك خويش قرار مىداديم(2).
لازم به ذكر است كه معلّى بن خُنَيس از بهترين خدمتكاران و ياوران امام صادق(ع) و مورد اعتماد و اطمينان آن حضرت بود كه به دستور منصور دوانيقى، دومين خليفه عباسى، به جرم محبت و پيروى از اهل بيت(ع) و خدمت به آستان امام صادق(ع)، توسط داوود بن على، به شهادت رسيد.
كلمات شريفه
1. قالَ الصّادِقُ (ع): يُهْلِكُ اللّهُ سِتّاًبِسِّتٍ: اَلْاُمَراءَ بِالْجُورِ، وَالْعَرَبَ بِالعَصَبيّةِ، وَالدَّهاقينَ بَالْكِبْرِ، وَالتُّجارَ بِالْخِيانَةِ، وَاَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ، وَالْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ(3).
خداوند متعال شش گروه را به شش خصلت از بين مىبرد: زمامداران را به ستمكارى، عرب را به عصبيت (ملى گرايى)، دهقانان (دهبانان) را به خودخواهى، بازرگانان را به خيانت، روستاييان را به نادانى و فقها را به حسادت.
2. قالَ (ع): اِنَّ خَيْرَ العِبادِ مَنْ يَجْتَمِعَ فيهِ خَمْسُ خِصالٍ: اِذا اَحْسَنَ اِسْتَبْشِرَ، وَاِذا اَساءَ اِسْتَغْفَرَ، وَاِذا اُعْطِىَ شَكَرَ، وَاِذا ابْتُلِىَ صَبَرَ، وَاِذا ظُلِمَ غَفَرَ(4).
بهترين بندگان كسى است كه در او پنج خصلت جمع باشد: هنگامى كه نيكى كند، شاد باشد؛ مرتكب كار بدى شود، استغفار كند؛ نعمتى به وى رسد، شكرش را به جاى آورد؛ بلايى بر او نازل شود، شكيبايى كند؛ و ستمى بر او شود، عفو نمايد.
3. قالَ (ع): اَحَبَّ اِخْواني اِلَىّ مَنْ اَهْدى اِلىَّ عُيُوبي(5).
دوست داشتنىترين برادر من كسى است كه عيوب مرا به من هديه كند (به من بازگو كند).
4. قالَ (ع): وَاعْلَمْ اَنَّ الْعَمَلَ الدّائِمَ الْقَليلَ عَلَى الْيَقينِ اَفْضَلُ عَنْدَ اللّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْكَثيرِ عَلى غَيْرِ يَقينٍ.(6)
بدان به درستى كه عمل دايمىِ اندك، كه همراه با يقين باشد، نزد خداوند متعال، افضل از عمل بسيارى است كه با يقين همراه نباشد.
5. قالَ (ع): ثَلاثةٌ لا تُعْرَفُ اِلاّ في ثَلاثَةِ مَواطِنٍ: لا يُعْرِفُ الْحَليمُ اِلاّ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَلاَ الشُّجاعُ اِلاّ عِنْدَ الْحَرْبِ، وَلا اَخٌ اِلاّ عِنْدَ الْحاجَةٍ(7).
سه خصلت است كه شناخته نمىشود مگر در سه جا: بردبار شناخته نمىشود مگر در هنگام خشم، شجاع شناخته نمىشود مگر در هنگام نبرد، و برادر دينى شناخته نمىشود مگر در زمان نيازمندى.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج2، ص 436؛ مناقب آل أبىطالب، ج3، ص 359.
2 . منتهى الآمال فى تاريخ النبىّ و الآل، ج2، ص 127.
3 . كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج2، ص 444؛ بحار الأنوار، ج 78، ص 207، باب 23، ح 67.
4 . كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج2، ص 443؛ بحار الأنوار، ج 78، ص 206، باب 23، ح 63.
5 . بحارالانوار، ج74، ص 282، باب 19، ح 4.
6 . همان، ج 69، ص 400، باب 38، ح 93.
7 . همان، ج 78، ص 229، باب 23، ح 107.
برگرفته شده از كتاب خاندان عصمت عليهم السلام - تاليف سيد تقى واردى
https://eitaa.com/jadiddddd