💠
داستان
مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد عرض کرد: ای رسول خدا من منافق شدم، فرمود: به خدا سوگند تو منافق نشده ای، اگر منافق بودی نزد من نمیآمدی که مرا بآن آگاه میکنی، چه چیزی تو را بشک انداخته؟ بگمانم آن دشمن حاضر بخاطرت آمده و بتو گفت: کی تو را آفریده! تو گفتی: خدا مرا آفریده.
پس بتو گفت: چه کسی خدا را آفریده؟ گفت: به آن خدائی که ترا مبعوث کرده دست همان است که شما می فرمائید.
پیامبر فرمود: شیطان از راه عمل خودتان نزدتان میآید چون بر شما دست نمییابد، از راه وسوسه در ذهن بسراغ شما میآید تا شما را گمراه کند، هر گاه چنین چیزی پیش آمد خدا را به وحدانیت یاد کنید (تا خیالات شیطانی از شما دور شود).
💠
داستان
فرصت ندادن به وسوسه شیطان
روزی یکی از بازرگانان متدین در صحن مقدس امام حسین علیه السلام در کربلا؛ جمعی نشسته بود و گفتگو میکرد. در این وقت یک نفر آمد و در وسط صحن به آنها گفت: فلان تاجر از دنیا رفت. بازرگان مذکور تا این سخن را شنید، به حاضران گفت: آقایان گواه باشید که این تاجر تازه گذشته، فلان مبلغ از من طلبکار است.
یکی از حاضران گفت: چه موجب شد که این سخن را در این وقت بگویی؟
بازرگان گفت: من مبلغی را از این تاجر فوت شده، قرض گرفتم، و هیچ گونه سندی به او ندادهام، و هیچ کس جز خودش اطلاع نداشت، ترسیدم شیطان با وسوسه خود مرا گول بزند، و این مبلغ را به بهانه اینکه کسی اطلاع ندارد به ورثه او ندهم، شما را گواه گرفتم، تا برای شیطان هیچ گونه فرصت و راه طمع به سوی من باقی نماند و توطئه شیطان را جلوتر نابود نمایم.
💠
داستان
نقل مىكنند كه در زمان شیخ انصارى، شخصى در خواب شیطان را دید كه تعداد زیادى افسار همراه خودش دارد ولى این افسارها مختلف است؛ بعضى از افسارها خیلى شل است، طناب بسیار ضعیفى را به صورت افسار درآورده است، بعضى از آنها چرمى است و بعضى به صورت زنجیر، زنجیرهاى مختلفى كه بعضى از آنها خیلى كلفت است. در میان اینها یك زنجیر خیلى كلفت و قوى بود كه خیلىجالب بود. از شیطان پرسید: اینها چیست؟ گفت: اینها افسارهایى است كه به سر بنىآدم مىزنم و آنها را به طرف گناه مىكشانم. گفت: آن زنجیر كلفت براى كیست؟ گفت: این براى یك آدم خیلى گردن كلفتى است. گفت: چه كسى؟ گفت: شیخ انصارى؛ اتفاقا دیشب زدم به سرش و چند قدم آوردم، ولى زد و آن را پاره كرد. بعد آن شخص گفت: حالا افسار ماها كجاست؟
شیطان گفت: شما كه افسار نمىخواهید، شما دنبال من هستید! این افسار مال آنهایى است كه دنبال من نمىآیند.
آن شخص صبح آمد خواب را براى شیخ انصارى نقل كرد. مثل اینكه شبى بوده كه شیخ خیلى اضطرار پیدا مىكند و از پولى كه بابت سهم امام بوده و فردا بایستى تقسیم مىكرده است، به عنوان قرض چیزى بر مىدارد. مىآید تا دمِ در، ولى پشیمان مىشود و برمىگردد مىگذارد سر جایش. شیطان كه گفته بود زنجیر را زدم به سرش و او را چند قدم آوردم ولى پاره كرد و رفت، قضیه این بوده است. (5)
🔘
نکته پایانی
برنامه عبادی رمی جمرات یادآور تلاش شیطان برای وسوسه حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل و حضرت ساره است.
اما هر سه شیطان را سنگ زدند و از خود راندند تا جایی که هاجر فرمود: اگر خدا گفته باشد ما تسلیم او هستیم، شیطان دور شد و نتوانست ابراهیم را از این دستور الهی به وسوسه منحرف کند.
لذا سه جا سنگ بطرف شیطان انداخته شد تا دور شود؛ خدا به این خاطر، این عمل را سنت قرار داد تا حاجیان هر ساله آنرا تکرار کنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
1. سعدی
2. بحارالانوار، ج ٧٧، ص ١٠٥
3. امالی صدوق ،ص۱۰۲
4جامع احادیثالشیعه، ج ١٤، ص ٣٧٥
5.مجموعهآثاراستادمطهرى، ج۴ ،ص۲۷۶
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d