🔸ذکر قلبی (۲) گفتاری از آیت‌الحق مرحوم رضوان‌الله تعالی‌‌علیه «وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ؛ إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ»(اعراف-۲۰۵،۲۰۶) از این آیه هم استفاده فرمودند: یاد کن مرا، -مخاطب اینجا رسول گرامی اسلام است- یاد کن ربِّ خودت را، مربی خودت را، مالک و مدبر خودت را، «فی‌ نفسک»؛ فرمودند اینجا هم ذکر قلبی ذکر شده و ذکر لفظی؛ می‌فرماید «وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ»، پروردگارت را، رب و مربی و مدبر و مالک خودت را در نفس خودت یاد کن؛ «تَضَرُّعًا وَخِيفَةً»، مرحوم علامه می‌فرماید «تضرّع» تملّقِ با خضوع و خشوع است، که در آن رغبت و تقرب هست؛ و «خیفة» یک نوع خوف است که مناسبِ ساحت قدس و کبریایی حضرت حق باشد. چون خداوند هم صفات جلال دارد و هم صفات جمال؛ صفات جمال جذب می‌کند بشر را به جانب حضرت حق و تقرب پیدا می‌کند انسان؛ و صفات جلال دفع می‌کند. هم صفت جلال و هم صفت جمال را رعایت کن! «تَضَرُّعًا وَخِيفَةً»؛ یک کسی را انسان دوست دارد، -تشبیه می‌کنند- اما آن شخص یک مهابتی دارد؛ محبت او را جلب می‌کند به سمت محبوبش؛ ولی آن مهابت، آن عظمت، آن جلال عقبش می‌زند. به فرمایش ایشان تبعُّد پیدا می‌کند. «وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ»، این هم ذکر لفظی است؛ اگر می‌خواهی یاد کنی پروردگارت را، طوری باشد که «وَ دُونَ الْجَهْرِ»، فریاد نزن! ایشون می‌فرماید نه اینکه ذکر نباشد، ذکر هست؛ اما منافات دارد با ادب عبودیت؛ عبد که فریاد نمی‌زند. خدایی که «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ»(بقره-۱۸۶)، خدا قرب ذاتی برای هر موجودی دارد. چیزی که هست ما باید این قرب مشهودمان شود، وإلا این قرب ذاتی است. خدایی که ذاتاً نزدیک به انسان است، دور نیست، حاضر است، فریاد ندارد! پس فرمودند منافات با ادب عبودیت دارد. فرمودند رسول‌خدا(ص)، با جمعیتی از اصحاب‌شان تشریف می‌بردند به غزوه‌ای{جنگ و جهاد}؛ رسیدند به وادی موحشی{مکان خطرناک} که تاریک هم بود؛ یک شخصی فریاد زد، صدای تکبیرش بلند شد؛ حضرت فرمودند «إنّک لاتدعُو بعیداً» خدا حاضر است،‌ فریاد زدن ندارد. «بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»، «غُدُوّ» ما بین طلوع فجر و طلوع شمس را می‌گویند؛ -بُکْر-؛ «آصال» هم می‌فرمایند جمع الجمع است، جمعِ اُصُل است، و اُصُل هم جمع‌ِ اصیل است. «بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»{صبح و شام} یاد کن پروردگارت را. «وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ» مراقب باش از زمره غافلان نباشی؛ البته غفلت می‌شود، ولی از غافلان نباش؛ نمی‌گوید «لاتغفل». بعد اینجا استفاده لطیفی کردند، «إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِه» می‌فرماید از این آیه ظاهر می‌شود که «قرب» به واسطه «ذکراللّه» حاصل می‌شود. «أذکر ربک فی نفسک» لتکون من «الّذین عند ربّک»؛ ایشون این‌طور در مقام علت می‌فرماید. بعضی گفتند «إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ» منظور ملائکه هستند؛ ایشون می‌فرمایند معنا درست نمی‌شود. پروردگار عالم به پیغمبرش بفرماید خدایت را در نفست یاد کن، برای اینکه ملائکه «لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِه»! نه، ملائکه و غیر ملائکه؛ هر کس که به مقام قرب رسیده، از عبادت او استکبار ندارد. لذا می‌فرماید لتکون من «الّذین عند ربّک»، اینجا هم استفاده‌ای کردند که یاد پروردگار سببیت دارد و انسان را به مقام قرب می‌رساند؛ و اضافه می‌فرمایند که حجاب‌ها بین خدا و بنده بواسطه همین ذکر و یاد خدا مرتفع می‌شود. ادامه دارد ... 📚 بخشی از جلسات شرح حدیث‌ معراج از کتاب « » تألیف حجت‌الحق مرحوم ؛ سال ۱۳۸۴/۸۵ 🌷🌸 عید سراسر نور قربان و اضحی مبارک باد. 🌸🌷 @jafaritehrany