🔹من اصلاً این بچه هارو نمی شناختم! 🔹اینو برای این گفتم که کسی تصور نکنه «از مدت‌ها قبل دون پاشیدم🕊 براشون و اونارو جذب کردم برای کار فرهنگی» نه ابدا اینطور نبود❗️ همه چیز در لحظه اتفاق افتاد⚡️ 🔹دیروز بعدازظهر، همین که وارد حیاط مجتمع شدم، دیدم چند تانوجوون تو گرما☀️ با دوچرخه هاشون🚲 کنار هم ایستادن دارن باهم صحبت میکنن. 🔹 رفتم جلو، بهشون سلام کردم، دست دادم🤗 عید رو تبریک گفتم و بهشون نون🍞 تعارف کردم. 🔹بعد بدون مقدمه گفتم بچه ها من میخوام برای مقداری تراکت📄 دم در خونه‌ها توزیع کنم📬 محتوای تراکت ها رو هم براشون توضیح دادم که چیه. گفتم احادیث و روایاتی هست درباره اهمیت روز عید غدیر🌟 و 🍛 در این روز. 🔹 بعد گفتم اگر کسی از بچه ها دوست داشت توی توزیع کردن این برگه ها کمک بکنه بهم خبر بده. خواستم خداحافظی کنم و برم. چون اصلا انتظار نداشتم که همونجا بهم خبر بدن. گفتم شاید توی رودربایستی🙊 گیر کنن. اما همون جا یه دونه شون که روی دوچرخه🚲 بود دستشو برد بالا وگفت «من هستم»🙋‍♂ وبعدباقی بچه ها هم دست بلند کردند. 🔹 خیلی خوشحال شدم😊 برگه ها رو بردم بهشون بدم. پرسیدم که «اینجا کلا چند تو خونه هست» یکیشون ازم قلم‌کاغذ📝 گرفت و نشست به حساب و کتاب کردن. 🔹سرم رو چرخوندم دیدم دوتای دیگه رفتند🏃 دوستاشون رو از واحدهای دیگه خبر کنن! اون یکی ازم پرسید که«حاج آقا میشه با گوشیتون یه زنگ بزنم؟» گفتم «حتما! بیا عزیزم»گوشیم📱 رو بهش دادم. زنگ زد از مادرش اجازه گرفت💁‍♂ برای انجام این کار. 🔹بعد از چند دقیقه خودشون بین بلوک‌ها🔡 تقسیم نیرو کردن و جنگی رفتن برا توزیع تراکت ها🚀 بهشون گفتم خونه خودم🏠 کجاست. که اگر تراکت کم یا اضافی اومد، بتونن مراجعه کنن. از هم خداحافظی کردیم✋ و رفتم بالا. بعد از نیم ساعت⏱ بچه ها زنگ در خونمون رو زدن که «حاج آقا! تراکت کم اومده. لطفاً باز هم بدین» رفتم چند تا لیوان شربت🍹 با مقداری شکلات🍬 بهشون دادم. امان از این تعارفی بودن نوجوونا! که البته نشانه ست😌 اما بالاخره خوردند😜 تراکت های باقی مونده رو هم بهشون دادم. 🔹رفتن و دوباره نیم ساعت بعد برگشتن برای ☝️. بینشون اختلاف شده بود که آیا تراکت ها رو لای درها🚪 بذاریم بهتره؟ یا بریم توی پارکینگ روی شیشه ماشین ها🚘 بگذاریم؟ 🔹خیلی برام جالب بود. که نه فقط تو یه کار جهادی داشتن، بلکه برای اجرای بهتر اون کار، هم می کردند.👏 🔹از این جالب‌ترش این بود که بینشون اختلاف بود سر این که چند صدتا خونه باقی مونده را چطور تقسیم کنند؟ هرکدومشون میگفتن مقدار بیشتره رو باید به من بدید!😳 (مگه داریم؟! مگه میشه؟!) 🔹یعنی عمراً اگر بین بزرگترها همچین 😘 رو شما ببینید. اصلا مدل کار تو بزرگترها دقیقاً برعکسه🙃 چون ما آدم بزرگا همش دنبال هستیم. یا دنبال اینیم که چجوری میشه یک کاری رو پیچوند😎 اما این نوجوون ها دنبال بودند. 🔹برای علت یابی و تحلیل🤔 این مدل رفتار نوجوان ها، حرف بسیار است. اما قطعاً عامل اصلی این بچه‌ها♻️ آشنایی اونها با من نبوده. چون اصلا هیچ سابقه ارتباطی با هم نداشتیم🙄 🔹نظر خودم اینه که بخشی از این شور و نشاط به 🌤 خود اهل بیت برگرده و مقداری از اون به 😇 و خالصانه گروه سنی نوجوان🙋‍♂ ⁉️اما یک سوال ازشما دوست عزیز! ⭕️آیا تابحال در و محله از برای مشارکت در کار خیر استفاده کرده ایم؟ @jahaadefarhangi