هدایت شده از داستان راستان🇵🇸
🍂🍂🍂🍂🍂 ❣ کوتاه و آموزنده 🌼🍃مردى در برابر "لقمان" ايستاد و به وى گفت: تو لقمانى، تو برده بنى نحاسى؟ ❣لقمان جواب داد: آرى. 🌼🍃او گفت: پس تو همان "چوپان سياهى؟! 🌼🍃لقمان گفت: سياهى ام كه واضح است، چه چيزى "باعث شگفتى" تو درباره من شده است؟ 🌼🍃آن مرد گفت: "ازدحام مردم" در خانه تو و جمع شدنشان بر در خانه تو و "قبول كردن" "گفته هاى تو... 🌼🍃لقمان گفت: اگر كارهايى كه به تو مى گويم، انجام بدهى، تو هم همين گونه مى شوى.! ❣گفت: چه كارى؟! 🌼🍃لقمان گفت: فرو بستن چشمم، نگهدارى زبانم، پاكى خوراكم، پاکدامنى ام، وفا كردنم به وعده و پايبندى ام به پيمان، مهمان نوازى ام، پاسداشت همسايه ام و رها كردن كارهاى نامربوط. 🌼🍃اين؛ آن چيزى است كه مرا چنين كرد كه تو مى بينى... 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂