دو بیانیه و اهداف مشترک از مقایسه محتوایی دو پیام موسوی و خاتمی می‌توان نتیچه گرفت اگر چه بیانیه موسوی رادیکالتر است اما هم از نظر محتوا و هم از نظر اهداف کاملاً مشترک و قطعات یک پازل هستند. دو بیانیه و اهداف مشترک خبرگزاری فارس؛ یادداشت - علی شعبانی: میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی به فاصله سه روز هر کدام بیانیه‌ای را به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی منتشر کردند. برخی محافل سیاسی بیانیه خاتمی را به نوعی انتقاد از بیانیه موسوی تلقی کردند اما به نظر می‌رسد هر دو بیانیه اهداف و مقاصد مشترک و حتی ادبیات یکسانی دارند که در این یادداشت به آن می‌پردازیم تا معلوم شود که اگر چه موسوی راه عبور از جمهوری اسلامی و تغییر نظام را پیشنهاد کرده است اما با محتوای بیانیه خاتمی نیز می‌توان به این نتیجه رسید که مقصد هر دو یکی است و تنها از دو مسیر متفاوت برای رسیدن به مقصد استفاده کرده‌اند. وجوه مشترک دو بیانیه: تلاش برای زنده نگهداشتن آتش فتنه و اغتشاش: در بیانه موسوی و بیانیه خاتمی تلاش شده تا آشوبهای اخیر و اهدافش را که در کف خیابان افول کرده، حداقل در فضای سیاسی و رسانه‌ای زنده نگه دارند و هردو به صراحت از اغتشاشگران و اراذل و اوباشی که به مال و جان مردم با آتش و تیغ و دشنه حمله ور شدند و حتی به آمبولانس و آتش نشان نیز رحم نکردند، حمایت کرده‌اند. موسوی با اشاره به شعار "زن – زندگی – آزادی" در بیانیه خود آن را "محور اصلی برای آینده روشن" می‌داند و سید محمد خاتمی نیز در پیامش چند بار به اعتراضات اخیر اشاره و جمعیت محدود اغتشاشگران را با عبارت "جوان امروز سخت عاصی و معترض است " عمومیت می‌بخشد و می‌نویسد که انبوه آنها هم که در متن اعتراضات نبوده‌اند دلهایشان با معترضین بوده است متهم کردن نظام به سرکوب: در هر دو بیانیه تلاش شده است تا نظام اسلامی را که به اعتراف افراد منصف بیشترین مدارا و خویشتنداری را با اغتشاشگران داشت و در این راه بسیاری از نیروهای امنیتی و انتظامی و بسیجی به شهادت رسیده و یا مجروح شدند را متهم به سرکوب کنند. موسوی در بیانیه‌اش از عبارات "سرکوب وحشیانه و روشهای سرکوب گرانه" استفاده می‌کند و خاتمی نیز به "سرکوب اعتراض"، "برخورد نامناسب" و "به خاک و خون کشیدن انبوهی از آنها" و "دستگیری و برخورد خشن" می‌پردازد. سؤال اینجاست که چرا موسوی و خاتمی حملات ددمنشانه به آرمان عزیز، روح الله عجمیان و یا آن افسر پلیس را که به آتش کشیدند و بیش از شصت شهید دیگر و دهها مجروح این اغتشاشات را ندیده‌اند و یا ظالمانه از کنار آن عبور کرده‌اند؟ نفی جمهوریت نظام: علی رغم برگزاری بیش از چهل انتخابات در کشور و علی رغم حضور پرشور و انبوه مردم در عرصه‌های مختلف در حمایت از نظام و انقلاب و خلق حماسه‌های حضور (تشییع پیکر شهید سلیمانی – راهپیمایی سیزده آبان – مراسم مردمی جشن عید غدیر و ...) چرا موسوی و خاتمی در بیانیه‌هایشان سعی دارند تا پیوند بین مردم و نظام را از هم گسسته معرفی نمایند و جمهوریت نظام را زیر سؤال ببرند. موسوی "دوری حاکمان از مردم" و خاتمی نیز "گذر از جمهوریت نظام" را مطرح می‌کند. القای ناکارامدی و موفق نبودن جمهوری اسلامی در تحقق وعده‌ها: هم میرحسین موسوی و هم محمد خاتمی باچشم بستن بر دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی (اعم از استقلال و آزادی و حاکمیت یافتن ارزشهای اسلامی و پیشرفتهای شگرف در علوم و فنون مختلف نانو، هسته‌ای، سلول‌های بنیادین و موشک و ماهواره و ناو زیردریایی و پهپاد) به رسم تمامی دشمنان انقلاب اسلامی بر طبل ناکارمدی نظام و انقلاب کوبیده‌اند. موسوی تیر خلاص را زده و تغییر نظام را مطالبه کرده و از وجود "بحران‌های به هم‌پیوسته"، "گسترش فقر"، "ناکارآمدی"، "بحران زیست‌محیطی، بحران اجتماعی، بحران مشروعیت، بحران فرهنگی و رسانه‌ای و" …‌. یاد کرده است و خاتمی نیز با بی انصافی تمام نوشته است که "نه تنها آیین و اندیشه که حتی زندگی معمولی و روزمره نیز آسیب فراوان دیده" و یا می‌گوید در عمل آنچه پیش آمد خلاف وعده‌ها بود" و در حالی نظام را متهم به این اتهام می‌کنند که آگاهانه سهم و نقش خود را در بروز این ناکارآمدی پنهان می‌نمایند. القای ناامیدی: نکته مهم دیگری که فصل مشترک پیام‌های این دو عامل فتنه 88 است، القای ناامیدی است. چیزی که حتی در متون دینی ما (فارغ از بحث سیاسی و اغراض دشمنان) از گناهان کبیره برشمرده شده است. در حالی که کشور در حال فائق آمدن بر سیطره تحریم‌های ظالمانه و فشار آمریکا و دول غربی است و قرائن و شواهد آینده روشنی را برای عبور از شرایط سخت فعلی نشان می‌دهد که حتی اگر چنین نباشد هم عقل سلیم اجازه نمی‌دهد بر طبل نا امیدی کوبیده شود با این حال خاتمی و موسوی به مانند دشمنان کینه توز و مانند امریکا و رژیم اشغالگر قدس و مانند رادیو بی بی سی و شبکه‌های ضد انقلاب بی مهابا به القای نا امیدی پرداخته‌اند. موسوی نوشت