# امام راحل از کجا می دانست؟ ( قسمت دوم) ۴- امام راحل ما(ره) می‌فرمود: «‌من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن، در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله -صلی‌الله علیه و آله- و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی -صلوات‌الله و سلامه علیهما- می‌باشند‌» و هم ایشان تاکید می‌فرمایند که «‌از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است» و در پیام دیگری اطمینان می‌دهند که «‌اسلام سنگرهای کلیدی جهان را یکی پس از دیگری فتح خواهد کرد». حالا به سه نمونه از ده‌ها نمونه که تأیید‌کننده نظر حضرت امام درباره مردم شریف ایران است توجه کنید! • اول: هزار و چهارصد و چند ده سال قبل -رسول خدا‌(صل الله علیه وآله) به خطبه نماز جمعه ایستاده بودند که ناگهان جارچی با صدای بلند از ورود کاروان تجاری یمن به مدینه خبر داد. بسیاری از نمازگزاران، نماز جمعه به امامت رسول خدا‌(صل الله علیه وآله) را ترک کردند و به سوی کاروان دویدند. این آیه از سوره مبارکه جمعه در این‌باره است «‌وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَهًْ أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ‌اللهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَهًِْ وَالله خَیْرُ الرَّازِقِینَ... [آنها] چون تجارت و بازیچه‌ای ببینند به سوی آن می‌شتابند و تو را در نماز تنها می‌گذارند. بگو آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خدا بهترین روزی‌دهندگان است». • دوم: باز هم روز جمعه است -۲۴ اسفند سال ۱۳۶۳- و این بار در تهران‌. صدام از چند روز قبل اعلام کرده بود که نماز جمعه تهران را بمباران خواهد کرد. مردم، اما انبوه‌تر از همیشه در نماز جمعه حاضر شده بودند. کودکان را نیز با خود آورده‌ بودند. رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای(رئیس‌جمهور وقت) خطبه دوم نماز را می‌خواند. ناگهان بمبی در میان جمعیت منفجر می‌شود و گوشت و پوست و خون شهدا به اطراف می‌پاشد. بلافاصله فریاد الله‌اکبر جمعیت در فضا طنین‌انداز می‌شود و شعار حسین، حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست به آسمان برمی‌خیزد. امام جمعه، با صلابت در جای می‌ایستد و مرحوم مرتضائی‌فر دست ایشان را می‌کشد که از تریبون جدا کند ولی امام جمعه تریبون را ترک نمی‌کند. هیچ‌کس از جای خود تکان نمی‌خورد (جز تعدادی که به انتقال شهدا و مجروحان می‌روند) در قنوت نماز عصر، هواپیماهای عراقی از راه می‌رسند، صدای مهیب بمب‌ها و شلیک ضد‌هوایی‌ها در فضا می‌پیچد. ولی انگار نه انگار که واقعه‌ای در پیش است... همان شب، حضرت امام(ره) ایستادگی و شجاعت مردم و صلابت امام جمعه تهران، حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای را می‌ستایند. • سوم: مالک غمزده است، علی را در اوج اقتدار، مظلوم می‌بیند. قطره‌ اشکی را که از چشمانش به‌گونه دویده است پاک می‌کند. آرام به سوی عمار می‌رود. «‌کاش می‌توانستیم علی‌(علیه السلام) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند».  عمار به مالک دلداری می‌دهد؛ «‌آن روز‌ها که آرزو می‌کنی در راه است. از  رسول خدا‌(صل الله علیه وآله) وصف مردمی را شنیده‌ام که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که تو آرزو کرده‌ای فرا رسد، لبیک‌گویان از راه می‌رسند، مردمانی که از «‌من‌» و «‌ما‌» گذشته‌اند. نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی‌(صل الله علیه وآله) دارند. علی‌(علیه السلام) را امام و مولا و مقتدای خود می‌دانند. آنان سقف تاریک نظام سلطه را می‌شکافند و طرحی نو در می‌اندازند. در آن هنگام که پیش‌روی است و رسول خدا‌(صل الله علیه وآله) وعده داده است، حرامیان که پایان عمر این دنیایی علی را پایان اسلام می‌دانستند، وحشت‌زده به مقابله با یاران آخرالزمانی علی برمی‌خیزند و به مصداق «الکفر ملهًًْ واحده‌» همه یاران خود را فرا می‌خوانند و از هر سو به آنها می‌تازند. بار دیگر جمل و صفین و نهروان به تکرار می‌نشیند اما، این بار نه مانند جمل، ناکثین را توان ایستادن است‌ و نه مانند صفین از نیزه فریب  زخم برمی‌دارند و نه با فتنه نهروانیان از راه باز می‌مانند. شیطان سراسیمه نعره می‌زند و بر سر لشکریان انس و جن خود فریاد می‌کشد که:  «‌چه نشسته‌اید؟! اسلام بار دیگر و بعد از هزار و چهارصد و ده‌ها سال، حصار تاریخ را شکافته و بار دیگر به میدان آمده است». ( ادامه دارد) 🇮🇷اللهم عجل لولیک الفرج🇮🇷