☀️هر چهارنفر ما را در سلول سرخ سازمان امنیت و زندان الرشید بغداد زندانی کردند. ۱۹ماه در زندان انفرادی با هم بودیم و هیچگونه ارتباطی با خارج از سلول نداشتیم. آنجا توانستیم با ضربات مورس که یاد گرفته بودیم، با اسرای سلولهای همسایه ارتباط برقرار کنیم. در یکی از سلولها چند خلبان بودند و از حقوق اسرا خبر داشتند، فهمیدیم که حقوقمان تا چه حد پایمال شده است.
☀️سعی کردیم با رئیس زندان و رییس سازمان امنیت در کسب حقوق اسرا ارتباط برقرار کنیم، اما موفق نشدیم. یک روز برای یکسری تغییرات ما را از سلول سرخ به سلول شماره۱۹ بردند. برحسب اتفاق، یک تکه سرامیک شکسته کوچک پیدا کردیم و به زحمت نام و شمارهتلفن و آدرسهای را روی دیوار سلول حک کردیم. ما مفقودالاثر بودیم و این کار ما میتوانست سایر اسرا را که بعدها به این سلول میآمدند از حضور ما مطلع سازد و همین کار موجب شد چند نفر از برادران اسیر آدرس ما را ببینند و بعد از انتقال به اردوگاه خبر زنده بودن ما را از طریق صلیبسرخ به خانوادههایمان برسانند...
☀️بازهم امام رضا (ع) ضمانت کرد
با پافشاری کردن در گرفتن حقوق خود بهعنوان اسیر جنگی، رییس زندان و رییس سازمان امنیت عراق را به اعتصاب غذا تهدید کردیم و سرانجام از اول اردیبهشتماه۱۳۶۱ اعتصاب خود را آغاز کردیم. هشت روز اول فقط آب میخوردیم، اما بعد از آن دست به اعتصاب کامل زدیم. حال یکی از خواهرها بهشدت بد شد که به اصرار ما به او سرم زدند. رییس سازمان امنیت عراق از ما خواست این اعتصاب را بشکنیم، اما قبول نکردیم. همه ما را به بیمارستان نظامی بردند و میخواستند به ما سرم وصل کنند، اما قبول نکردیم. سرانجام بهزور سرم را به ما وارد کردند. بعد از اینکه نامههای ما را از طریق صلیب سرخ برای خانوادهها نوشتیم، اعتصاب غذا را شکستیم...
☀️ما را به اردوگاه موصل و سپس انبار منتقل کردند که ۲۰ماه از اسارت ما در آنجا گذشت. در اردوگاه سر همه ما را تراشیده بودند. فشار و شکنجه بر چهره افراد دیده میشد.رژیم عراق تصمیم گرفته بود برای ۲۲بهمن یکسری عملیات بمبگذاری در ایران داشته باشد و برای این کار عدهای جاسوس و خرابکار بفرستد برای ردگمکردن، ناچار عدهای از اسیرها را آزاد کردند و جاسوسان خود را همراه اسرا به ایران فرستادند.۱۹۰نفر آزاد شدند؛ اما چهار نفر نیز در میان آنها بودیم یک روز مادر من به مشهد مقدس میرود از امامرضا (ع) معجزهای میخواهد که به فاصله یک هفته از این توسل مرا به خانه بازگرداندند...
کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه
بمناسبت فرارسیدن ۱۱ محرم روز تجلیل از اسرا و مفقودان