. 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 ✅نظر جامعه شناختی دکتر شریعتی در خصوص استحاله شدن نیروهای انقلابی، پس از انقلابها (بخش اول) *دكتر: مشكل اساسى در همه نهضتها اين است كه «دشمن داخلى» را نمى‏توان به سادگى شناخت. همه انقلابهاى تاريخ، در جبهه خارجى پيروز شده‏اند ولى در جبهه داخلى شكست خورده‏اند و انقلاب را از درون خورده‏اند و پوك كرده‏اند و مسخ وباز همان محتواى پيش از انقلاب، همان عناصر ضدانقلاب، درون آن‏را پر كرده‏اند ودر زير پوسته نوين و فريبنده و مقدس جديد، سالها و قرنها به زندگى خود ادامه داده‏اند. اين است كه قرآن اين همه از «منافق» بيم مى‏دهد. هم در سخن قرآن و هم درسخن پيغمبر، چندان كه نفاق كوبيده شده است و خطرناك معرفى شده است هرگز شرك و الحاد مورد حمله قرار نگرفته است. «نفاق»! چه اصطلاح دقيقى، گويى يك اصطلاح علمى روانشناسى است و در عين حال جامعه‏شناسى و سياسى! ❇️«نفق» به‏معنى «حفره» است و «فاصله»، و منافق، فردى است كه ميان «بود» و «نمود»ش فاصله است، و از همين‏روست كه مى‏تواند مردم را در چهره جديدش بفريبد و از همين‏روست كه بازشناختنش مشكل است! و مشكل‏تر از اينها ـ يعنى دشمنان خارجى كه نقاب جديد مى‏زنند و وارد نهضت مى‏شوند و باقدرت و نفوذ پيشينى كه دارند، در جامعه انقلابى نيز پيش مى‏افتند و كم‏كم، مقامات حساس را به دست مى‏گيرند و ياران وفادار و فرزندان صديق انقلاب را پس مى‏زنند و بدين‏گونه از انقلاب انتقام مى‏گيرند ـ آرى، مشكل‏تر از شناخت اينها،شناخت شخصيتهاى مؤمن به اين مكتب است كه بخشى از عمر را به اين مكتب خدمت كرده‏اند و افتخار اندوخته‏اند و شخصيت گرفته‏اند اما عوامل گوناگون روانى وانگيزه‏هاى پيچيده شخصى، آنان را «خودآگاه» و «ناخودآگاه» ـ و بدتر از اين دو حالت، حالت آميخته «نيمه خودآگاه، نيمه ناخودآگاه»! ـ آنان را وادار به «خيانت» مى‏كند و دراين راه، تمام ايمان و سابقه و خدمات و افتخاراتى را كه كسب كرده‏اند و تمام ايمان ووجهه و ارادت و اعتماد مردم پاكدل و مؤمنى كه آنان را مظهر آرمانها و مؤمن به مقدسات و پيشواى راه و حامى ايمان خويش مى‏بينند و مى‏ستايند، برايشان «مايه دست» مى‏شود و «سرمايه خيانت» و وسيله نيل به هدفهاى شخصى وعقده‏گشايى‏هاى روحى و قدرت ايجاد انحراف و گمراهى و حق‏كشى! ❇️ اين است كه در تاريخ اسلام، «ناكثين»، قدرت آن‏را يافتند كه چنان نقش ويرانگرى بازى كنند و على و پايگاه على را ـ كه تجسم محتواى فكرى و اجتماعی اسلام بود ـ درهم بشكنند و قهرمانى را كه در تمام جبهه‏هاى خارجى، شمشيرمرگبارش را بر سر قدرتهاى بزرگ فرو مى‏كوفت و از دل همين ناكثين فردا، بانگ تكبير برمى‏انگيخت، آن‏چنان ناتوانش كنند كه پس از پيروزى و قدرت و نابودى دشمن، همچون غريبى تنها، در نخلستانهاى نيم‏شبان حومه شهر، به درد ناله كند و سر در حلقوم چاه فرو برد تا ناله شير را، گوش روباهان شاد شهر نشنود! 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴