📚کتاب 🖌 نویسنده درباره کتاب: نویسنده داستان خود را چنین آغاز می کند: ما اکنون در سالن بزرگ سانفرانسیسکو، در بهترین هتل فروشگاه شماره 10 کوچه ساکرامانتو هستیم. آقای دین فلبورک، کمیسر ارزیاب در حالیکه چوب حراج را به دست گرفته با صدای بلند فریاد می کند: - آقایان خریدار... یک جزیره در حال حراج است. به دنبال صدای او، اوگین گراس حراجی مشهور در حال قدم زدن بین انبوه جمعیت یا صدای رسای خود فریاد می کشید: - یک جزیره به حراج گذاشته می شود. جمع انبوهی از سرمایه داران که در این سالن حضور داشتند، از کثرت جمعیت به هم فشار می آوردند. این افراد نه فقط تعدادی از آمریکایی های ایالت کالیفرنیا و نوادا و از استیت های اورگان، بلکه در بین آنها جمعی از فرانسویان مقیم آمریکا دیده می شدند که تقریبا یک ششم جمعیت را تشکیل می دادند و غیر از آنها تعدادی از مکزیکی ها با لباس محلی و چینی های مقیم آمریکا با آن تونیک های گشاد و آستین های نوک باریک با کلاهی گرد و یا از کاتاکهای اهل اقیانوسیه و حتی عده کثیری سیاه پوستان و شکم گنده ها با کله های تخت ساکن اطراف رودخانه ترمنیتی در بین آنها درهم و برهم دیده می شدند. 📖 در کتابخانه‌ی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59