⭕️
چگونگی شکل گیری کارخانه و بانک به زبان ساده و شیرین
١- حسنْ آقایِ محلّه ی ما یه لبنیاتیِ کوچک داشت و با یکی دو تا گاو و سرمایه ی محدودی که داشت نیازهای محلّه ی ما و خودش را تأمین می کرد.
٢- یک روز از روزها یک نفری که محور و هدف نهایی زندگیش، دنیا و تمتع هرچه بیشتر از دنیا بود، تصمیم گرفت کاری کند که با تولید انبوه، سود و مال و منال بیشتری نصیبش بشه؛ فلذا اومد سراغ تولید انبوه، و لبنیاتیِ محلّه ی ما و محلّه ی کناری و کنارتریش رو با فن و فوتی هایی جمع کرد و یک لبنیاتی خیلی بزرگ بیرون شهر زد تا تولید روزانه ش خیلی خیلی بیشتر بشه و سودشون هم بیشتر بشه. هرچی تولید بیشتر، ایجاد نیازهای کاذب از طریق تبلیغات و غیره بیشتر، و درنتیجه فروش وسود بیشتر!
٣- وقتی تصمیم گرفت لبنیاتیِ بزرگی در بیرون شهر بسازد، دیگه نمی شد با سرمایه های کوچک اون کارخانه را جلو ببره؛ فلذا
نیاز به سرمایه های بزرگ داشتند.
۴- گفتند برای بدست آوردن سرمایه چه کنیم؟ گفتند میاییم پول های مردمِ خداجو رو تحت عنوان قرض الحسنه می گیریم 😉 و مثل کوهی میریزیم تو جایی به نام بانک.
سرمایه ها که جمع شد ما سرمایه داران باهاش کارخونه بزنیم تا بتونیم تولید بیشتر کنیم. تولید بیشتر سود بیشتر.حال بیشتر از دنیا.
👌این قصه ادامه دارد...
#داستان_شکل_گیری_سرمایه_داری
📌جهانِ پساکرونا👇
🌐
@jahanepasakorona