🔆 «نماز صبح» ✍احمد و قاسم پسرخاله بودند. دوتایی پول‌هایشان را گذاشتند روی هم، یک ساعت کوکی خریدند برای سهراب. طفلی وقتی ساعت را دید کلی ذوق کرد. همان‌طوری که داشت به کوک ساعت ور می‌رفت و از صدای زنگش کیف می‌کرد بهش گفتند: «اگه ساعت رو کوک کنی روی پنج صبح و بلند بشی خراب نمی‌شه.» حرفشان را خوانده بود. کوکش کرده بود سر ساعت پنج. هر صبح که بیدار می‌شد قاسم می‌گفت: «حالا که پا شدی نماز صبحت رو هم بخون.» شگردش بود. بلد بود چطوری برادر کوچک‌ترش را برای نماز صبح بیدار کند. 📍کتاب سلیمانی عزیز، صفحه ۱۱ صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 😭🌷🍃