اومد بهم گفت : " میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم ؟ " ساعت ۴ صبح بیدارش کردم ، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ... بیست الی بیست و پنج دقیقه گذشت ، اما نیومد ... نگرانش شدم ؛ رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و توش نماز شب می خونه و زار زار گریه می کنه ! بهش گفتم : " مرد حسابی تو که منو نصف جون کردی ! می خواستی نماز شب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟! " برگشت و گفت : " خدا شاهده من مریضم ، چشمای من مریضه ، دلم مریضه، من ۱۶ سالمه ! چشام مریضه ! چون توی این ۱۶ سال امام زمان عج رو ندیده ... دلم مریضه ! بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم ... گوشام مریضه ! هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم ... " « ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻬﯿﺪ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ» 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج 😍زندگی به سَبک شهدا •| ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‎‌‎‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌‌‎╔══❖•°🕋°•❖══╗     🆔 @jameQartman ╚══❖•°🕌°•❖══╝