🌳🌳🌳🌳 🔆ملا و دخترش ☘ملا کوزه ای برداشته و آنرا به دست دخترش داد و به دنبال آن سیلی سختی هم بر گونه وی نواخت و گفت: -حالا به سر چشمه میروی و کوزه را پر از آب کرده و میاوری. مبادا آنرا بشکنی. ☘ زنش وقتی آن صحنه را دید و چشمان اشک آلود دختر را مشاهده کرد به تندی از ملا پرسید: چرا او را زدی؟ ☘ملا گفت: زن تو عقلت گرد است و چیزی نمیدانی، من این سیلی را به او زدم تا یادش باشد و کوزه را نشکند. چون اگر کوزه را به زمین میزد و میشکست آنوقت لت و کوب وی فایده ای نداشت. ┅───┅───┅───┅───┅ @janatulmawa﴾جنة المأویٰ﴿