دکترچشمش را معاینه کرد.محسن ساکت بود.اصلانپرسیدخوب می شوم یانه؟کاردکترکه تمام شد به دکتر گفت: ببخشید آقا ی دکتر،می تونم یه سوالی از شما بپرسم؟دکتربامهربانی گفت:بله پسرم بپرس. گفت آقای دکتر،مجاری اشک چشم من از بین نرفته؟ من میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟ دکتر با تعجب پرسید:پسر جان تو هنوز خیلی جوونی،برای چی این سؤال را می پرسی؟ اصلا برای چی می‌خوای گریه کنی؟ @jannatolmahdi313 گفت آقای دکتر،چشمی که نتونه برای امام حسین علیه السلام گریه بکنه به درد من نمی‌خوره.... خواب امام حسین علیه السلام را دیده بود آقا بهش گفته بود:کارهات رو بکن این بار دیگه بار آخره....یه سر بند داده بود به یکی از رفقاش ،گفته بود شهید که شدم ببندینش به سینه ام ،آخه از آقا خواستم بی سر شهید شم با چندتا از فرماندهان تو ی دیدگاه گلوله ۱۲۰خورده بود وسطشون جنازه اش که اومد سربند رو بچه ها به سرش بستند...روی سربند نوشته بود :أنا زائر الحسین @jannatolmahdi313 کتاب شهداء و اهل البیت،ناصرکاوه برشی از زندگی طلبه شهید محسن درودی 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 💠کانال جنت المهدی۳۱۳👇••🇮🇷•• ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ @jannatolmahdi313 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─