تا بر آن عارِضِ زیبا نظَر انداخته‌ایم خانه‌ی عقل به یک بار بَرانداخته‌ایم بر دلِ ما دگر آن یارِ تیر گو: مَیَنداز، که ما خود سپر انداخته‌ایم هیچ شک نیست که: روزی اثری خواهد کرد تیرِ آهی که به وقتِ انداخته‌ایم ای که قصدِ سَرِ ما داری، اگر لایقِ تُست بِپَذیرش، که به پای در انداخته‌ایم به جفا از درِ خود دور مگردان ما را تا بجوییم دلی را که در انداخته‌ایم قدرِ خاکِ درت این‌ها چه شناسند؟ که آن توتیاییست که ما در بَصَر انداخته‌ایم رازِ خود از خَلق نمی‌پوشاند گو: ببینید که ما در انداخته‌ایم 🖼 مزارِ / شهرستان / استان @jargeh