شیخ را صومعه در رهنِ شراب است امروز
بر در میکده در چنگ و رُباب است امروز
آنکه در میکده دی مُنکرِ مِی نوشان شد
در خراباتِ مُغان مَست و خراب است امروز
از مِی ای شیخ مرا توبه چه میفرمایی
توبه موقوف که ایّامِ شَباب است امروز
نرگس از غایتِ مستی سَرِ ساغر دارد
قدحِ لاله پُر از بادهی ناب است امروز
من چه خون کردهام ای خونِ مَنَت در گردن
چشمِ خون ریز تُو در عینِ عِتاب است امروز
بنشین تا نفَسی با تو به هم بنشینیم
آخ ای عُمر چه هنگامِ شتاب است امروز
بس که دوش ابن حسام از غمِ عشقت بگریست
مردم دیدهی او غرقهی آب است امروز
#ابن_حسام_خوسفی
@jargeh