🦋 🦋 🌺 با یادآوری حرف های آن روز، سنگینی شرم روی شانه‌هایم را حس می‌کردم. با خودم گفتم کاش ازش حلالیت طلبیده بودم. دستم را جلو بردم تا دفتر و کتاب‌هایش را لمس کنم. یکی از دفترهایش را بیرون کشیدم و بازش کردم. نگاهم در صفحه پخش شد. بالای صفحه با خط درشت "السلام علیک یا فاطمه الزهرا(علیه السلام) و گوشه دفتر هم به صورت مورب "توجه! توجه!" نوشته بود. از خط اول شروع به خواندن کردم: "به نام خدایی که مهرش را در دل ما گذاشت توی ریاضی، عددها بی‌نهایت دارن توی آسمون، فاصله ستاره‌ها بی‌نهایت دارن توی زمین، نامردی‌ها بی‌نهایت دارن ولی ... توی دل کوچک تو، مهربونی بی‌نهایت داره به همون اندازه‌ی بی‌نهایت که به من مهر ورزیدی و خودم هم نمیتونم بگم، مامان دوستت دارم. خدا رو به آبروی حضرت زهرا(علیه السلام) قسم دادم کمکم کنه اون جوری که تو میخوای باشم و حق فرزندی رو به جا بیارم. روم نمیشه بنویسما ولی ... منو ببخشید‌. دیگه قول میدم. دختر بد." وجود راضیه را حس می‌کردم. انگار این نوشته را داشتم از زبان خودش می‌شنیدم. باز در عوض شرمندگی من، او عذر خواست. دستانم رابه تک‌تک کلمات کشیدم و دوباره خطوط را از بَر کردم. بغضم راه شکستنش را پیدا کرده بود. حس می‌کردم راضیه حرف های زیادی از خودش به یادگار گذاشته است. برگه‌هایی بین وسایلش دیده و در دفترش هم یادداشت هایی خوانده بودم. اما انگار باز باید می‌گشتم. حسی به طرف تکه برگه هایی که لفظ جلاله رویش نوشته شده بود، کشاندم. برخاستم و در کمد را باز کردم. در قسمت بالا، پلاستیک را برداشتم و روی زمین نشستم. چندبار می‌خواستم وقتی به مرودشت می‌رویم، پلاستیک را در رودخانه بیندازم اما از یادم رفته بود. گره‌اش را باز و ته پلاستیک را گرفتم و همه برگه‌ها را خالی کردم. با دست، زیر و رویشان کردم. تمامش تکه‌های کوچک پاره شده بود. ناگهان برگه‌ای که از همه‌اش کوچک‌تر بود و آن‌قدر تا خورده بود که به اندازه یک بند انگشت شده بود، نگاهم را روی خود ثابت نگه داشت. یکی‌یکی، به آرامی تاهایش را باز کردم تا به شکل یک صفحه‌ی دفتر درآمد. دست خط خودش بود. بالاخره یافتمش. دست به چشمانم کشیدم تا تمام اشک‌ها فرو ریزند و مزاحم نگاهم نشوند. برای خواندنش، دست از پا نمی‌شناختم. با مداد نوشته شده بود. "یه چیز محرمانه است، فقط خداکنه هیچ‌کس اینو نخونه. دوست دارم ۴۰ رو تمام، کارامو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات من بگذره و گناهامو ببخشه.