عمق قلب
روایت واقعی دوستی با زنی از اهالی غزه
قسمت آخر
روزی که ام غسان به خانه ما آمد برایم یک پارچه گران قیمت کادو آورد. نه یک متر و دو متر. سه و نیم متر! با یک لباس زیبا برای فاطمه. هرچند از این هدیه تعجب کردم اما از آدمی مثل او بعید نبود. او عزتمند بود. دوست داشت محبت دیگران را جبران کند. عزتمندی ادبیات مخصوص خودش را دارد. کسانی که عزت دارند حق خوری نمی کنند اما از حقشان هم نمی گذرند.
ام غسان! می دانم گرسنه ای، تشنه ای، خسته ای، زندگیات آواره شده، اما بایست. بایست و با تمام غم هایت لبخند بزن. شنیده ام عاشقی تاوان دارد اما خدا با عاشق هاست. دنیا هم آخرش مال عاشق هاست.
از تو پرسیدم: غسان یعنی چی؟
گفتی: یعنی عمق قلب
کاش به تو می گفتم: "در عمق قلبم نوری روشن است. غسان بزرگ می شود. با دست هایش آواره ها را جمع می کند و آبادی می سازد. آن زمان دیگر اسرائیلی درکار نیست. صدای قهقهه بچه ها در سرزمین امن مادریمیپیچد."
✍نفیسه یلپور
شاید ادامه داشته باشد.
#ام_غسان
#فلسطین
#تاوان_عاشقی
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠
@jaryaniha
🌱 در جریان باشید.