امروز قرار بود دوستان بیان خونمون تا بچه ها رو بذارن پیش من و برن برای روشنگری!
بچه های من از ساعت ۵ روی تراس وایستاده بودن واز ذوق کوچه رو تحت نظرداشتن که کی قراره دوستاشون بیان،ساعت ۶وربع شد وماشین خانم....وارد کوچه شد. منو وبچه ها از ذوق پله هارو دوتایکی می کردیم و رفتیم جلوی در استقبالشون شون 😍یکی یکی همه دوستان اومدن بعداز کمی صحبت دوستان تقسیم شدن و اماده رفتن شدن،دخترخانم یکی ازدوستان خونه موندن برای کمک به من در نگهداری بچه ها،این مابین یکی از دوستانم برای درست کردن کارهنری به منزلمون اومد وماهم رفتیم توی اتاق کاربنده ولوازم هارو وسط اتاق پهن کردیم بچه ها تعجب کرده بودن اومدن یه سرکی توی اتاق کشیدن وسایل هارو که دیدن کاملا چشمهاشون برق میزد ازمن اجازه گرفتن که توی اتاق کنار ما بشینن،برام جالب بود که بی سر وصدا نشستن و خیره دستهای من شده بودن،دختر خانمی که برای کمک به من وایستاده بود ویکی از بچه ها که تقریبا۹ساله بود ازکارهای من خیلی خوششون اومد وقرار شد بنده براشون کلاس آموزشی بذارم😊در دقیقه های آخرم بابچه ها همراه شدم وادابازی کردیم وکلی خوش گذروندیم😍😍 این شد برکت قدوم مبارک مادران روشنگر برای منزل وخانواده من!
#تجربه
#روشنگری
#قیام لله
@madaranemeidan