💎ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت...💎 قصه «سر» تا قصه غریبی آن سر شروع شد بی تابی دوباره دفتر شروع شد از کوچه وخرابه گذشت وکسی ندید پرواز آسمانی دختر شروع شد شش ماهه کوچک سرباز خیمه ها بعد از تو بیقراری مادر شروع شد وقتی سری به سمت بلندای نیزه رفت آن کینه های حادثه در شروع شد از جای بوسه های محمد بروی نی ! تفسیر آیه های پیمبر شروع شد هرگز کسی شبیه تو تنها ندیده ام تنهایی از کنار برادر شروع شد وقتی عمود خیمه دریا کشیده شد دلواپسی چشم تو خواهر شروع شد بعد از مسیر و غم اضطراب شام تا خطبه های دختر حیدر شروع شد چیزی ندیده بود بغیر از حدیث عشق زیبایی از خطابه منبر شروع شد ... ✳️✳️🤲🤲🕯️🕯️ کانال اشعار و برنامه ها https://eitaa.com/javad_mokhtarii