عصرهای زمان ورق خوردند
ابرهایی پر از تب سجیل
ابرهه با خودش چه می آورد
وعده سال و فصل عام الفیل
کودک دیگری تبسم کرد
چشم کل جهان که روشن شد
آمنه بوسه زد به دستانش
عشق عالم نصیب این زن شد
آخرین پنجره پر از فریاد
روز و شب موج بت پرستی بود
برگ ها از درخت ها افتاد
وعده ی بیقرار هستی بود
ماه هم تکه تکه می رقصید
نور از آسمان فرو می ریخت
طاق کسری تکان تکان می خورد
بغض ها ناگهان فرو می ریخت
روزهای جوانی یک گل
غنچه بوی معطری دارد
از همان سالهای دلتنگی
در امانت عجب سری دارد
زنی از آن قبیله طوفان
به دلش نور ممتدی دارد
ثروتش را به پای دین آورد
او که عشق محمدی دارد
شعب های غم ابوطالب
روزهای بلند این دفتر
احد و بدر و خندق و احزاب
غزوه هایی کنار پیغمبر
پایه های ستون این عالم
راه سختی که زندگی دارد
روح آیات و سجده خورشید
حال خوبی که بندگی دارد
نیمه شب ها سراغ دل می رفت
روزها از زمین رها می شد
راه صعب العبور را می رفت
راهی قبله حرا می شد
او شبی در عروج بالا رفت
روح در آسمان تلاطم کرد
جبرئیل از میانه برمی گشت
کوه در بیکران تلاطم کرد
راه عرش خدا برای نبی است
پر و بالی در آسمان می سوخت
او که از آدم آفریده شده است
عرش را زیر فرش خود می دوخت
سیب سرخ بهشتی احمد
در مسیری زلال می آمد
حرف پیغمبران قبل از او
از دهان بلال می آمد ...
ذره ذره تمام هر دو جهان
زیر خورشید روشن حق شد
نور سبز محمدی پر بود
وعده های زمین محقق شد
دست ها پشت پرده ها می رفت
نقشه ها در سکوت آنها بود
غارهایی طنیده با هرتار
عنکبوتی سفیر آنجا بود
« لیل های مبیت »هرشب بود
مصطفی را خدا نگه می داشت
جانشینی همیشه آنجا بود
ذوالفقاری دوباره بر می خواست
برکه هایی پر از شمیم بهشت
دست های امیر بالا رفت
موج های قشنگ گیسویش
سمت دستان گرم دریا رفت
بعد او آسمان این دنیا
آمده با دوازده خورشید
چارده قرن منتظر ماندیم
تا بیاید امام بی تردید
سیصد و سیزده نفر سرباز
بر صفوف نماز تکیه کند
آه باید دوباره برمی گشت
آنکه برکعبه باز تکیه کند ...
#جواد_مختاری
#بخشی_از_شعر_از_مسیح_تا_محمد
#شعر_یک_رسانه_هنری
#شعر_آیینی_عیار_عاشقی_جهان
#میلاد_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#میلاد_حضرت_ختمی_مرتبت_مبارک_باد
✳️✳️✍️✍️
کانال اشعار و برنامه ها
https://eitaa.com/javad_mokhtarii