تفنگ را از ضامن خارج کرد روی وضعیت زخم گذاشت دستش مدام روی ماشه می لرزید درست گوشه قلب سرباز روی جیب پیراهن دختری کوچک لبخند می زد ... ✳️✳️✍️✍️ کانال اشعار و برنامه ها https://eitaa.com/javad_mokhtarii