تمام حادثه اما شروع شد با دست !
بگیر دست دل بیقرار ما را دست !
اگر که مشک بیفتد به پای سقا ،حیف
نمی رسد به در خیمه های مولا دست
هنوز خاطره وقت رفتنش باقیست
نگاه کرد به چشم رقیه حتی دست
شبی که دور حرم را مواظبت می کرد
نهیب زد به خودش اینکه ظهر فردا دست
هوای مشک و علم را بگیر تا خیمه
خدا کند که بیاید فرات با ما دست !
به خاک سرخ زمین لحظه ای نگاهش ریخت
کسی نداده هنوز اینچنین به صحرا دست
تمام عرش و زمین تحت فوق ایدههم
جهان ندیده شبیه تو دست بالا دست
هزار رود عطش در خیال او می رفت
درون علقمه زد مشک ،مرد دریا دست
و آسمان دو قدم سمت نخل ها برگشت
کمین گرفته کمانی به سمت زیبا دست
ستون خیمه ساقی هنوز پابرجاست
برادری که گرفته عمود را با دست
اگر که ام وهب برنداشت آن سر را
بدانکه داشته عشق پسر در آنجا دست
ولی سری که رود زنده بر نمی گردد
هزار سر به فدای، امیر تنها دست
دعا نمود که تا خیمه از شریعه آب
تمام تن برود آسمان به الا دست
شکسته نخل قشنگ بلند قامت او
چقدر تیر نشسته به چشم، اما دست
هنوز هم به علم تکیه می کند گاهی
بلند می شود و عرضه می کند یا دست
به بچه های حرم قول آب دادم ،آب
مباد اینکه رود آبروی سقا دست
نگاه خشک علی اصغر حرم اما
هنوز خیره شده تا بلندبالا دست
سکوت می کند و از یراق می افتد
حواس او همه جا میرود ،مبادا دست
به خاک تیره بیفتی و بازگردد اسب
در عمق آتش دشمن نیفتد از پا دست
گذشت از سر آب ، آبروی آب آن روز
و خاک بر سر آبی که خسته شد تا دست
قلم قلم شود و روی خاک بنویسد :
عمود خیمه ساقی شکسته بادا دست
تمام شد همه قصه های آب آنروز
شکسته شد کمر مهر آب، زهرا، دست
به خط سرخ خودش واژه های من را چید
به بیت آخر شعرم گذاشت امضا دست
#جواد_مختاری
✳️✳️✋✋🏴🏴🏴
کانال اشعار و برنامه ها
https://eitaa.com/javad_mokhtarii