یه بقیع و چندتا قبر بی نشونی داره میگه با زبون بی زبونی دل حزینه ، خونه سینه ، واسه زهرای مدینه مرور خاطراتی که عمری براش در به درم سیلی و پهلو و لگد میره به سمت مادرم ... فاطمه جان فاطمه جان ، فاطمه جان فاطمه جان ... یه بقیع و داغ تشییع جنازه کفنی که شده غرق خون تازه تیر و تابوت ، مات و مبهوت ، بدن و سرخی یاقوت میرسه از سمت بقیع شمیم و عطر یاسمن عالم ندیده به خدا غریب تر از امام حسن ... جانم حسن جانم حسن ، جانم حسن جانم حسن ... یه کبوتر که بقیعه آشیونش روی دیوار روی خاکا شده لونش هتک حُرمت ، اشک غربت ، سر رو خاک به قصد قربت کاشکی یه روزی هم بقیع شبیه کربلا بشه صاحب صحن و گنبد و یه ایوون طلا بشه خشتو روی خشت بذاریم به اذن صاحب الزمان علی ولی الله بگه مؤذنش وقت اذان ... جانم علی جانم علی ، جانم علی جانم علی ... 🆔 @javadieh 🌐 www.javadieh.blog.ir