بازم دوباره دل تا مدینه زائره
انگاری باز مسافره
تو سینه دل آروم نداره
بازم مدینه و غم و غصه ی مرد بی حرم
من غصه دار غربت و غم عزای باقرم
قبر تو بی چراغ و هیچ کسی نیست بالا سرت
تو هیئت بهشت برات روضه گرفته مادرت
... غریب آقام ، غریب آقام ...
آتیش گرفته آقا تموم پیکرت
زخمی شده بال و پرت
از زهر کینه بی قراری
از بغض و کینه ی شام نمونده جونی به تنت
خون جگر داری به لب پُر خون شده پیرهنت
اگه چشات بارونیه از شعله ی زهر جفا
ولی به سینه میزنی برا شهید کربلا
... غریب آقام ، غریب آقام ...
خاطره دارم از سوز زخم سلسله
از خنده های حرمله
از خاطرات کوفه و شام
سرای روی نیزه رو دیدم با چشمای ترم
آتیش زدن به خیمه ها آتیش گرفت بال و پرم
دیدم به روی نیزه ها رأس پُر از خون عمو
کبودی سه ساله ای که خورده سیلی از عدو
... غریب آقام ، غریب آقام ...
#امام_باقر
#شهادت_امام_باقر
#زمینه
🆔
@javadieh
🌐
www.javadieh.blog.ir