بی قرارم ، بی قرارم ابره چشمامون ، میچکه بارون از غمت آقا کنج این زندون بمیرم دل معصوه خونه تو عالم شده داغ عظیمی یه بغضی تو گلوی رضا شد رو چهرش غم و گرد یتیمی ... یا باب الحوائج موسی بن جعفر ... غم گرفته ، غم گرفته سینه ی زارم ، زخم بال و پر گریه کردم از غربت مادر خدایا دیگه طاقت ندارم قدم از غم و محنت کمونه نصیبم شده غم مثل مادر رو شونم مونده جا تازیونه ... یا باب الحوائج موسی بن جعفر ... غصه دیدی ، غم کشیدی کِی پیش چشمت دخترت آقا شد جدا رأست رفت روی نِی ها یه خواهر بود و یک سر بریده گلایی که شدن زار و پرپر یه مادر با یه گهواره خالی یه دختر بود و بابای بی سر ... ای مظلوم عالم ، مظلوم عالم ... 🆔 @javadieh 🌐 www.javadieh.blog.ir