سینم زِ غم مالامال ای وای شلوغه گودال ای وای حسین رفت از حال نوشته های مقتل جیگرمو سوزونده تکیه دادی به نیزه کسی برات نمونده مقتل نوشته با سر افتادی از رو مرکب تنها میون اعداء سالار قلب زینب ای مجیب المضطر شهید بی سر غریب مادر 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مقتل نوشته گودال دور و برت شلوغ بود همش میگم خدایا کاشکی اینا دروغ بود یه پیرمرد نامرد حسینو با عصا زد زینب به حال مضطر مادرشو صدا زد یه بی حیا دویدو ، مادرتو ندیدو رو بدنت نشستو ، خنجرشو کشیدو ای مجیب المضطر شهید بی سر غریب مادر 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ غصه فراوان زینب ای وای پریشان زینب غَمنَن قوجالان زینب مقتل نوشته بین خیمه حرومی اومد یکی با تازیونه زینبو خیلی بد زد مقتل نوشته با سنگ سرِ تورو شکستن زینبو نیمه جون کرد خنجر کُند دشمن ای مجیب المضطر شهید بی سر غریب مادر 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ لبات بهم میخوردو ، نمیومد صداتو بعد از دوازده ضربه عدو بُرید رگاتو برای کشتن تو همه وضو گرفتن سرت که رفت رو نیزه تبریک بهم میگفتن ساربون حرومی انگشترت رو دزدید فاطمه گریه میکرد حرمله هم میخندید ای مجیب المضطر شهید بی سر غریب مادر 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ آتیش گرفته دامن ، غارت شده پیراهن سرت توو دست شمر و گودالو خون گرفته بین اینا حیا نیست دشمن جنون گرفته پیشونیِ شکسته سنگ جفای قاتل زینب از این مصیبت سر زد به چوب محمل پامال سُم مرکب شده تنت حسین جان هی خون تازه میریخت از دهنت حسین جان دست حرومی افتاد پیراهنت حسین جان رو خاکه پیکر تو ، رو نِی سر علمدار واسه کنیزی بردن زینبو سمت بازار با این یه جمله دنیا روی سرم خراب شد مقتل نوشته خولی همسفر رباب شد ای مجیب المضطر شهید بی سر غریب مادر شاعر : 🆔 @javadieh 🌐 Javadieh.blog.ir