تکیه گاه آخرم مرو زهرا
ای امید آخرم مرو زهرا
غم نشسته بر دل من
ای تمام حاصل من
مرو از این خانه 2
کن نظاره حال زارم
بی تو من خوشی ندارم
مرو از این خانه 2
آتشی افتاده بر جانم
فاطمه بی تو من حیرانم
با این چشم گریان
از درد بی درمان
شِکوِه کجا ببرم ببرم
با این حال خسته
لب از غصه بسته
خم شده این کمرم کمرم
... فاطمه جانم ، فاطمه جانم ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
روی صورت تو دست دشمن خورد
خاطرِ تورو یه بی حیا آزرد
هی نفس زدی ولیکن
دستِ تو جدا شد از من
میان نامحرم 2
تو بی زیر دست و پایی
محسنِ تو شد فدایی
میان نامحرم 2
روی کبود و نیلی داری
زخمی و مجروح از مسماری
یارم خورده سیلی
غصه خوردم خیلی
شرمو ببین تو زِ چشم تَرَم
دنیا تاره تاره
حیدر شد بیچاره
من چه کنم چه کنم چه کنم
... فاطمه جانم ، فاطمه جانم ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
ای که قوتی به پای لرزانم
میروی زِ رفتنت پریشانم
از حسادت حسودان
عمر تو رسیده پایان
زِ غصه رنجوری 2
ای خوشیِ روزگارم
فاطمه بمان کنارم
چه تلخه این دوری 2
با اینکه غرقِ غم و دردی
موی زینب را شانه کردی
در این شام آخر
با چشمانی مضطر
داری به دل تو عزای حسین
روضه خواندی امشب
همراهِ با زینب
گریه کنی به هوای حسین
... ای حسین جانم ، ای حسین جانم ...
شاعر :
#هاشم_محمدی_آرا
#زمینه
#حضرت_زهرا
🆔
@javadieh
🌐
Javadieh.blog.ir