#شب جمعه... شب زیارتی ارباب
#معارف حسینی
🩸
به فدای آن آقایی که با دست خود حتی به اسبهای لشگر دشمن هم آب داد؛ همان اسبهایی که چند روز دیگر ...
در نقلها آمده است:
🥀 در منزل
«ذو حَسْم» بود که لشکر
هزار نفری حرّ ، از راه رسید و جلوی قافله سیدالشهداء علیهالسلام قرار گرفت؛ إمام علیهالسلام تا مشاهده نمود آنان تازه از راه رسیدند و تشنه هستند، رو به اصحاب خود نمود و فرمود:
📋
اُسْقُوا الْقَوْمَ وَ أَرْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَیْلَ تَرْشِیفاً
▪️اين لشگر را آب دهيد و سيرابشان كنيد و دهان اسبانشان را نيز تَر كنيد.
🥀 پس چنان كردند، و پيش آمده كاسهها و جامها را از آب پر كرده نزديك دهان اسبها مىبردند و همين كه سه دهن يا چهار يا پنج دهن مىخوردند، از دهان آن اسب دور مىكردند و اسب ديگرى را آب مىدادند تا همه را به اين كيفيت آب دادند.
🔖 على بن طعان محاربى گويد:
🥀 من آن روز در لشكر حرّ بودم و آخرين نفرى بودم كه دنبال لشكر بدان جا رسيدم. چون امام حسين عليهالسّلام تشنگى من و اسبم را ديد، فرمود: «
بياشام!»
🥀 من هرچه مىخواستم بياشامم، آب از دهانه مشك فرو مىريخت. آن حضرت تا دید من نتوانستم آب بنوشم، فرمود:«
سرِ مشك را بپيچان! » من ندانستم چه بكنم.
📋
فَقَامَ فَخَنَثَهُ فَشَرِبْتُ وَ سَقَیْتُ فَرَسِی.
▪️پس خود آن حضرت از جای خود برخاست و آمد دهانه مشک را پيچاند. پس آشاميدم و اسبم را نيز سيراب كردم.
📚 بحارالانوار ج۴۴ ص۳۷۵
✍ بر روی جسمش رَدِی مانده ز پای اسبها
کو نجابت؟ کو ملاحت؟ کو وفای اسبها
نعل های تازه غوغا میکند بر جسمِ شاه
ناله هایش گم شده در زیرِ پای اسبها
بر سرش دستی نهاد و ناله زد کاش ایخدا
خواهرش سدّی شود در لابلای اسبها
کی فراموشم شود با خاک و خون در همشدن
منزجر هستم حسین جان از جفای اسبها
سینهات بُرده مرا پشتِ در آتش زده...
شکلِ مادر گشتهای از این بلای اسبها
کاش میمُردم نمیدیدم چنین تصویرِ بد
بر تنت مانده رَدی از ضربه های اسبها
@javaherkalam110135
📲 09121355741 جواهرالکلام