🔥شخصیت شناسی موافقان سقیفه ❻ قسمت قبل ⚫️ خالد بن وليد لعنت الله علیه 🔥 🚫 4. ترور مولا أمیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ 👈خالد بن وليد 🔥 یکی از کسانی بود که مأمور از میان برداشتن مخالفان حکومت محسوب می‌شد، و یکی از مأموریت های او ترور حضرت علی علیه السلام بود. ❖ مرحوم طبرسی، قضیه را اینگونه نقل می کند: ابوبکر و عمر، خالد را احضار کرده و او را مامور به قتل امیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ کردند❗️او هم گفت: قول می‌دهم به خوبی آن را انجام دهم. جلسه در خانه شخصیِ ابوبکر 🔥 بود. همسرش اسماء بنت عميس مطلع شد. فوراً کنیزش را فرستاد و گفت: خود را به خانه علی برسان و بگو: «...الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ» ( سوره مبارکهٔ قصص آیه ۲۰ ) یعنی: سران قوم درباره تو مشورت می‌کنند تا تو را بکشند. ▪️کنیز به خانه مولا امیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ رفت و پیغام را رساند. امیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ فرمود: «خدا صاحب تو را رحمت کند. به مولایت بگو: پس چه کسی ناکثین و قاسطین و مارقین را می کشد⁉️ ( مراد امام این بود که: پیامبر به من وعده داده تا ناکثین و قاسطین و مارقین را بی چاره کنم، و تا وعده ایشان محقق نشود کسی نمی‌تواند مرا بکشد و نقشه آنان عملی نخواهد شد... ) ⚠️ گروهک تروریستی برای نماز صبح وعده گذاشتند. چون این زمان مناسب به نظر می رسید و چیزی مشخص نمیشد. آنان نماز را خیلی زود و در تاریکی که زنان از مردان شناخته نمی شدند، خواندند. ابوبکر🔥 به خالد گفت: هنگام نماز کنار علی بایست و به محض این که نماز تمام شد، گردنش را بزن.❗️ اما ‌[ به معجزهٔ الهی ] ابوبکر قبل از اینکه سلام نماز را بدهد، سه بار گفت: «خالد مأموریت را انجام نده» 👈🏼 در آن هنگام، حضرت علی علیه السلام پس از نماز نگاهی به خالد انداخت و دید زیر جانماز خود شمشیر گذاشته است، فرمود: دستور چه کاری را داشتی؟ گفت: می خواستم تو را بکشم. فرمود: آیا این کار را می کردی؟ گفت: به خدا قسم! اگر خلیفهٔ نهی نمیکرد، شمشیر را در سرت فرو می بردم. ✔️ امیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ فرمودند: « ای بی مادر! دروغ گفتی. من دستم بسته است. چون طبق اوامر الهی عمل می کنم، وگرنه می فهمیدی که آیا علی ضعیف است یا تمام تشکیلات و قوای حکومتی شما!؟ »مرحوم طبرسی ادامه ماجرا را از ابوذر چنین نقل می‌کند: امیرالمؤمنین صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ با دو انگشت، خالد را گرفت و او را محکم فشار داد. خالد چنان فریاد می کشید که مردم از فریاد او ترسیدند و همگی فرار کردند. خالد هم در شلوارش خرابکاری کرد 🙄 و نتوانست جز پا کوبیدن به زمین، هنر نمایی دیگری کند. در این حال ابوبکر🔥 به عمر🔥 گفت: این نتیجه مشورت عوضیِ تو بود. من عاقبت این کار را می دیدم، خدا را شکر که به این عمل آلوده نشدم. اما درمورد خالد🔥، هر کسی که قدم پیش می گذاشت تا او را از دست حضرت علی علیه السلام نجات بدهد، موفق نمیشد و از ترس فرار می‌کرد. ابوبکر، عمر را به سراغ عباس عموی پیامبر فرستاد تا واسطه شود. عموی آن حضرت آمد و شفاعت نموده و [ با اشاره به قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله ] گفت: تو را به حق صاحب این قبر و آن کسی که در آن است و به حق حسنین و فاطمه او را رها کن. آن حضرت نیز پذیرفت و عباس نیز بین دو چشم حضرت علی علیه السلام را بوسید. ✍️ان شاء الله ادامه دارد... 📚 منابع: ۱. الإحتجاج، أبومنصور الطبرسي، جلد ۱ صفحه ۱۱۷ 🏴@javaherkalam110135 🏴 جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ 📲