حضرت عبدالله بن حسن در روز عاشورا وقتی دید عمو بزرگوارشان ...
سیدالشهدا(ع) بر زمین افتاده است، برای دفاع از عمو به میدان شتافت...
آخه می دونید عموشون بوده ، عمو مثل پدر می مونه برای آدم....
امام حسین (ع) وقتی که عبدالله رو دیدن که به سمتشون میرن خطاب به حضرت زینب (س) فرمودند:
این کودک را نگه دار .
اما این نوجوان دلی شیر داشت که همان موقع فریاد زد:
به خدا سوگند از عمویم جدا نخواهم شد.
در این هنگام بود که یکی از تجاوزگران اموی به نام بحر بن کعب به سوی امام حسین روی آورد که عبدالله فریاد برآورد :
هان ای پلید زاده ! میخواهی عموی مرا به شهادت برسانی؟
در آن لحظه آن مامون شمشیری بر آن کودک فرود آورد و عبدالله دست خود را سپر ساخت که دستش مثل عمویش عباس از تن جدا شد.
و آن گاه حرمله گلوی آن کودک را نشانه رفت و سرش از پیکرش جدا شد.
بعد از شهادتش امام حسین (ع) عبدالله را در آغوش فشرد ،
و رو به آسمان کرد و گفت:
بار خدایا، اگر این بندگان ستمکار و گناه پیشه ات را تا کنون از نعمت هایت بهره ور ساختی، اینک آنان را تار و مار و مایه عبرت دیگران قرار ده و هرگز از آنان خشنود مباش.
#محرم