672.5K حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
⭕️نوجوانی ۱۶ ساله بود از محله‌های پایین شهر تهران، چون بابا نداشت، خیلی بد تربیت شده بود، خودش می‌گفت: گناهی نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) زیر و رویش کرد و بلند شد آمد جبهه. یک روز به فرمانده‌مان گفت: من از بچگی حرم امام رضا (ع) نرفتم، می‌ترسم شهید بشم و حرم آقا را نبینم؛ یک ۴۸ ساعته به من مرخصی بدهید بروم حرم امام رضا (ع) زیارت کنم و برگردم. اجازه گرفت و رفت مشهد. ۲ ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه. در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: «در راه برگشت از حرم امام رضا (ع)، توی ماشین خواب حضرت را دیدم و آقا بهم فرمودند: حمید! اگر همین‌طور ادامه بدهی، خودم میام می‌برمت...» یک قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود و نیمه شب‌ها تا سحر می‌خوابید داخل قبر و گریه می‌کرد و می‌گفت: یا امام رضا (ع) منتظرت ام... آقا جان چشم به راهم نگذار... ♦️شهید حمید محمودی ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─