⭕️نوجوانی ۱۶ ساله بود از محلههای پایین شهر تهران، چون بابا نداشت، خیلی بد تربیت شده بود، خودش میگفت: گناهی نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) زیر و رویش کرد و بلند شد آمد جبهه.
یک روز به فرماندهمان گفت: من از بچگی حرم امام رضا (ع) نرفتم، میترسم شهید بشم و حرم آقا را نبینم؛ یک ۴۸ ساعته به من مرخصی بدهید بروم حرم امام رضا (ع) زیارت کنم و برگردم. اجازه گرفت و رفت مشهد. ۲ ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه. در وصیتنامهاش نوشته بود: «در راه برگشت از حرم امام رضا (ع)، توی ماشین خواب حضرت را دیدم و آقا بهم فرمودند: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی، خودم میام میبرمت...»
یک قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود و نیمه شبها تا سحر میخوابید داخل قبر و گریه میکرد و میگفت: یا امام رضا (ع) منتظرت ام... آقا جان چشم به راهم نگذار...
♦️شهید حمید محمودی
─━━━⊱✿❀🏴❀✿⊰━━━─
@javanankoyeashab
─━━━⊱✿❀🏴❀✿⊰━━━─